سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 2 آذر 1403
    21 جمادى الأولى 1446
      Friday 22 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        جمعه ۲ آذر

        سوگ ایل

        شعری از

        اسماعیل جلیلی نجوا

        از دفتر ما دیررسیدگانیم نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ شنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۲ ۲۱:۲۵ شماره ثبت ۱۲۶۲۱۵
          بازدید : ۱۳۷   |    نظرات : ۱۷

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر اسماعیل جلیلی نجوا
        آخرین اشعار ناب اسماعیل جلیلی نجوا

        دیر زمانیست
        که خونین است
        کام مغرب از صید خورشید
        کس چه می‌داند
        باد بی‌رحم پاییز
        از چه رو بر سبزینه‌ی باغ پیچید‌؟

        از های و هوی گَله‌ی ما
        کور سو خاطره‌ای
        در خیال پیرمردِ " بینه" جاریست
        هنوز
        ضرب سم اسبان سرکش
        بر تن فرسوده‌ی دشت باقیست

        از آخرین کوچ ایل
        مانده غباری بر دامن کوهپایه
        و شاید از جهاز شترِ خان
        تکه‌ای در گوشه‌ی تاریکِ کلبه

        نوای آوازی
        از "ملواری" و "خان کلمیشی"
        بود هر شب
        میان چادرهای "بینه"
        دریغا!
        شکسته دوتارِ "بخشی"،
        سکوت نیمه شبان را
        "لو" و زمزمه‌ی صدایش نیست
        کجاست گلیم و دار قالی؟
        کسی دیگر جاجیم زیر پایش نیست
        گمانم مادرم نیز
        دوشیدن میش دیگر یادش نیست.

        برد سیاه‌چادرمان را
        طوفان این پاییز،
        بی خانمان گشتیم
        خاک سرد زمین‌گیرمان کرد
        نسیم آزادی بودیم درسرزمین‌ها
        زمانه پای در غل و زنجیرمان کرد

        پی‌نوشت:
        بینه: ایل، ایل کوچک
        مِلواری: مروارید؛ شخصیتی در اشعار جعفرقلی عارف و شاعر کرمانج
        خان کلمیشی: قهرمان محلی و شورشی علیه حکومت در دهه بیست و شخصیت اصلی رمان کلیدر
        لو: یکی از مقام‌های موسیقی کرمانجی
        بخشی: خواننده و نوازنده‌ی دوتار در شمال خراسان
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۱۰:۱۵
        درودتان خندانک
        زیباست خندانک خندانک
        موفق باشید خندانک
        اسماعیل جلیلی نجوا
        اسماعیل جلیلی نجوا
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۹
        درود ...سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۱۴:۵۵
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین بود خندانک
        اسماعیل جلیلی نجوا
        اسماعیل جلیلی نجوا
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۸
        درود ...نظر لطف شماست
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        سه شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲ ۰۰:۲۳


        سلام و درود

        زیبا بود و نوستالوژیک زنده باشید

        قلمی توانا و مهارت بیان دارید خندانک خندانک خندانک



        خلاصه ای از رُمان سیاسی - اجتماعی
        به قلم محمود دولت آبادی
        با نام کلیدر که به آن اشاره نمودید :


        دختری به نام مارال ، دختر جوان کُردی ، اسبش را به سوی زندانِ شهر می‌تازاند تا پدر و نامزدش ، دلاور ، را که هر دو در حبس‌ِ دولتی اند ؛ ملاقات نماید.

        کاراکترها و شخصیت‌های اصلی داستانِ کلیدر همگی به هنگام دیدار با مارال از زندان شهر و بازگشت به نزد عمّه‌اش، بلقیس خانوم ، معرفی می‌شوند.

        بلقیس و همسرش ، کلمیشی ، سه پسر و یک دختر به نام‌های خان‌محمّد، گل‌محمّد، بیگ‌محمّد، و شیرو دارند.

        خشک‌سالی شدید ، امرار معاش این خانواده را که غالباً مُتّکی بر چوپانی است ؛ دچار دشواری کرده است و آنان را به دِیمی‌کاری که محصول و سودِ قابل‌توجهی هم ندارد ؛واداشته‌است.

        گل‌محمّد ، پسر دوم این خانواده که به‌تازگی از خدمت اجباری سربازی بازگشته و خودش خانواده ای نیز دارد ؛ عاشق مارال می‌شود ! که این خانواده ی دوم داشتن ، عداوت و مخاصمه را در دلِ دلاور ، کاراکتر نقشِ نامزد سابق مارال ، می‌کارد.

        با گذشت داستان ، تنِش‌ها و کشمکش‌ها میان طوایف و خانواده‌های مختلف تشدید می‌شود و در میانِ این منازعات و دشمنی‌ها ، گل‌محمّد مردی را به قتل می‌رساند.

        پس از وقوعِ این کشتار ، دو مامورِ امنیه به بهانهٔ وصول مالیات با گلّه‌هایی که وجود نداشت و در اصل برای تحقیق در رابطه با جنایت انجام‌گرفته بود؛ به نزدیکی آن منطقه می‌آیند.

        گل‌محمّد که به اصلِ ماجرا پی برده بود ؛ امنیه‌ها را می‌کشد و جسدشان را می‌سوزاند. گل‌محمّد دستگیر و زندانی می‌شود ؛ اما سرانجام به کمک ستّار از زندان می‌گریزد.

        ستّار فعال سیاسی و عضو حزب توده در آن زمان است که در منطقه ای زیر پوشش یک پینه‌دوز به فعالیت سیاسی می‌پردازد و در رؤیاهایش ، گل‌محمد را رهبر آینده و بالقوهٔ قیام مردمیِ ایران می‌بیند. گل‌محمد پس از فرار به‌ناچار زندگی مخفیانه‌ای را پیش می‌گیرد.

        اعدام گل‌محمّد و یارانش

        گل‌محمد و یارانش به جنگ با اربابان و خان‌ها که دهقانان فقیر و عشایر را به ستم پیشگی های زیاد مطیع خود کرده‌اند و از آن‌ها به هر طریقِ ممکنی سوءاستفاده می‌کنند می‌پردازند.

        افسانه‌ها پیرامون گل‌محمّد و یاران مسلحش به‌سرعت در سرتاسر منطقه می‌پیچد و گل‌محمّد که اندک‌اندک به چهره‌ای محبوب نزد مردم تبدیل می‌شود ؛ در نقش قهرمان آنان ظاهر می‌شود.

        برای گل‌محمد دشواری‌ها و سختی های کار تازه شروع شده‌است ؛ دلشورهٔ حفظ قهرمانی مشکل‌تر از قهرمان‌شدن است. فشارهای روانی ، گل‌محمّد را غرق در تردید، سراسیمگی، سردرگمی، و تشویش درونی می‌ دارند.

        گل‌محمد احساس می‌کند که به آخر خط رسیده و پایان کارش نزدیک است. با تلاش نافرجامِ یکی از اعضای حزب توده برای ترور محمدرضا پهلوی، آخرین شاهِ ایران، ورق بر می‌گردد. حزب توده به محاق سیاسی فرو می‌رود و از هرگونه فعالیت رسمی ، منع می‌گردد. اوضاع سیاسی جامعه دستخوش تغییراتی بنیادین می‌شود و دهقانان رنج‌کشیده‌ای که روزی برای ایستادگی در برابر اربابانِ زورگو هم‌قسم شده بودند ؛ یکی پس از دیگری شانه‌خالی می‌کنند. اربابان و مقامات حکومتی در نهایت موفق می‌شوند تا ناآرامی‌ها و شورش‌ها را بخوابانند و رمانِ ضدّ فئودالیسمِ کلیدر ، با کشته‌شدن گل‌محمّد و تقریباً تمامی کسانی که به نحوی با خانوادهٔ کلمیشی مرتبط بودند ؛ به پایان می‌رسد.
        ستار هم که برخلاف دستورالعمل‌های حزب توده هم‌پای گل‌محمّد جنگیده بود ؛ کشته می‌شود.


        محمدرضا آزادبخت
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۰۷:۱۲
        درود زیبا بود
        اسماعیل جلیلی نجوا
        اسماعیل جلیلی نجوا
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۸
        درود ...سپاسگزارم
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۰۸:۳۰
        باسلام
        عالی سرودی بود
        لذت بردم
        بزرگوار همیشه مانا باشید
        درود درود
        خندانک خندانک خندانک
        اسماعیل جلیلی نجوا
        اسماعیل جلیلی نجوا
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۸
        درود...زنده باشید
        ارسال پاسخ
        ساسان نجفی(سراب)
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۱۰:۰۰
        درود بر جناب نجوا عزیز..
        زیبا به دل نشست..
        خندانک خندانک
        اسماعیل جلیلی نجوا
        اسماعیل جلیلی نجوا
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۷
        سپاسدوست گرامی
        ارسال پاسخ
        یاسر کریمی
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۱۴:۱۱
        درود بر شما دوست بزرگوار خندانک
        اسماعیل جلیلی نجوا
        اسماعیل جلیلی نجوا
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۷
        درود و سپاس
        ارسال پاسخ
        نیره صدری
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۱:۴۲
        درودها شاعر محترم خندانک
        زیبا بود وپرتصویر
        سربلندباشید خندانک
        اسماعیل جلیلی نجوا
        اسماعیل جلیلی نجوا
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۲:۳۶
        سپاس از توجه و لطف شما
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        دوشنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۲ ۲۳:۲۷
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        جواد کاظمی نیک
        سه شنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۲ ۰۹:۱۴
        درودبرشما زیبابود اسماعیل جان عزیزمممممم 🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻🪻
        💙💙💙💙💙💙💙💙
        🩵🩵🩵🩵🩵🩵🩵
        💐💐💐💐💐💐
        🌼🌼🌼🌼
        💟💟💟
        ❤️❤️
        ❤️🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
        🌺🌺🌺🌺🌺
        🪻🪻🪻🪻
        🌼🌼🌼
        🥀🥀
        💮
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        میر حسین سعیدی

        لاله و گل نشانه از طرف یار داشت ااا بی خبر آمد چنان روی همه پا گذاشت
        ابوالحسن انصاری (الف رها)

        نرگس بخواب رفته ولی مرغ خوشنواااااااگوید هنوز در دل شب داستان گل
        میر حسین سعیدی

        رها کن دل ز تنهایی فقط الا بگو از جان ااا چو میری یا که مانایی همه از کردگارت دان
        نادر امینی (امین)

        لااله الا گو تکمیل کن به نام الله چو چشمت روشنی یابد به ذکر لااله الا الله چو همواره بخوانی آیه ای ازکهف بمانی ایمن از سیصد گزند درکهف بجو غاری که سیصد سال درخواب مانی ز گرداب های گیتی درامان مانی چو برخیزی ز خواب گرانسنگت درغار مرو بی راهوار در کوچه و بازار مراد دل شود حاصل چو بازگردی درون غار ز زیورهای دنیایی گذر کردی شوی درخواب اینبار به مرگ سرمدی خشنود گردی زدست مردم بدکار
        میر حسین سعیدی

        مراد دل شود با سی و نه حاصل ااا به کهف و ما شروع و با ه شد کامل اااا قسمتی از آیه سی ونه سوره کهف برای حاجات توصیه امام صادق ااا ما شا الله لا قوه الا بالله اال

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5