دوشنبه ۳ دی
|
دفاتر شعر اسماعیل جلیلی نجوا
آخرین اشعار ناب اسماعیل جلیلی نجوا
|
دیر زمانیست
که خونین است
کام مغرب از صید خورشید
کس چه میداند
باد بیرحم پاییز
از چه رو بر سبزینهی باغ پیچید؟
از های و هوی گَلهی ما
کور سو خاطرهای
در خیال پیرمردِ " بینه" جاریست
هنوز
ضرب سم اسبان سرکش
بر تن فرسودهی دشت باقیست
از آخرین کوچ ایل
مانده غباری بر دامن کوهپایه
و شاید از جهاز شترِ خان
تکهای در گوشهی تاریکِ کلبه
نوای آوازی
از "ملواری" و "خان کلمیشی"
بود هر شب
میان چادرهای "بینه"
دریغا!
شکسته دوتارِ "بخشی"،
سکوت نیمه شبان را
"لو" و زمزمهی صدایش نیست
کجاست گلیم و دار قالی؟
کسی دیگر جاجیم زیر پایش نیست
گمانم مادرم نیز
دوشیدن میش دیگر یادش نیست.
برد سیاهچادرمان را
طوفان این پاییز،
بی خانمان گشتیم
خاک سرد زمینگیرمان کرد
نسیم آزادی بودیم درسرزمینها
زمانه پای در غل و زنجیرمان کرد
پینوشت:
بینه: ایل، ایل کوچک
مِلواری: مروارید؛ شخصیتی در اشعار جعفرقلی عارف و شاعر کرمانج
خان کلمیشی: قهرمان محلی و شورشی علیه حکومت در دهه بیست و شخصیت اصلی رمان کلیدر
لو: یکی از مقامهای موسیقی کرمانجی
بخشی: خواننده و نوازندهی دوتار در شمال خراسان
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیباست
موفق باشید