چشمایت کاروانم برده بر یغمای عشق
وای براحوال امروز من و فردای عشق
هرکجا گم کرده ام دل باز در کوی تو بود
من چه سازم با دلی گم گشته در ماوای عشق؟
ذوق سرشارت به ایوان بهاران ادب
تابلو فرشیست بر دیواره ی زیبای عشق
ای که مهر ماه تیرت در دل پنجاه و هفت
می تراود تا ابد گرمای واویلای عشق
«لادن »ی روییده از « رقص قلم » هایت که وای....
برده دل از صد هزاران لاله ی صحرای عشق
فتح الوند و دماوند نگاهت سخت نیست
فتح قفل قلب تو قافی ست در هیجای عشق
تا که دف میلرزد از سرپنجه ی شیدای تو
عالمی را مینوازی با دل شیدای عشق
غرق شد جان قلم تا بیتی از جامت چشید
میکند بس مهر رویت دیده را دریای عشق
باز تفسیر نگاهت خواب از چشمم ربود
تا نگاهم می بری با ناز در رویای عشق
پرتو دنیای دل می باش ای « بانو »ی مهر
تا مگر« دلجو» بجوید چشمه ی دنیای عشق
======
به پیوست دو خط مهربانی
تقدیم به مهربانوی پرفروغ سایت،
دختر خوبم ، لادن آهور متخلص به « بانو »
*****
به گوشه ای از هنرها
از سالروز تولد تا
مجموعه اشعار
علاقه مندی ها
کوهنوردی..
هنرهای دستی
همچون قالیبافی
نوازندگی
و دیگر موارد
به فراخور اشاره ای شده...
البته سعی شده که اصلی ترین رکن مغازله در غزل کمرنگ نشود ...
جان میبرند تحفه به دربار یار خویش
خرما به بصره ،زیره به کرمان نمیبرند.
====
به امید روز به روز زیباترین جاودانه هایشان،
در کوچه باغ خانوادگی و صمیمی سایت شعر ناب
یا حق......