"".... منتخب از كتاب آواي هجران/زهرا مددي....""
روزگاري در سراي خوب و بد/
نامي از ظالم نوشتند بر لحد
ديگران از جنب گورش در گذر/
بي درنگ، حتي نكردند يك نظر
گويي نيكي از جهان بيرون شده/
ظلم كردن، عادتي ملعون شده
بر من بيچاره هم كردند عيان/
آنچه بود در ذاتشان، گويي نهان
غصه آمد، اشك چشم گرديد عيان/
ناله هايم سر گرفت، كردم فغان
عاقلي ناگه كنارم شد پديد/
تا دهد پندي مرا از آنچه ديد
گفت بر من،چشم خود را باز كن/
گريه و غم را نهاني ساز كن
دست تو در زير سنگي از جفا است/
گر كشي دستت، دگر آن سنگ رها است
مي روي تا گور و مدفون مي شوي/
خواب نه، حيران و بي جون مي شوي
گفتمش آري تو سنگ را ديده اي/
ظلمشان از دور دست بشنيده اي
گرچه حرفت را زدي از روي راست/
حرف راست، اما همين جا ناروا است
من نيم آن كس كه مي بيني به چشم/
ترس با من نيست در هنگام خشم
من پري دارم به پهناي جهان/
هر دمي خواهم، پرم گردد عيان
گر بيفتد سنگ، من پر مي زنم/
گردش سنگ را بر هم مي زنم
مي رود غلطان به سوي ظالمان/
جورشان هرگز نماند در زمان
پس بدان، اينجا صداي حق نكو است/
دست ظلم بايد شكست، گر پيش رو است
آري آري، ناله ام روشنگري است/
از بدي هاشان، وجود من بري است
/////تقدیم به ظالمان در پوشش عالمان...آنها که دانسته یا نادانسته حقم را پایمال نمودند////
فاصله مرگ با ما تنها یک نفس است....خداوند همگان را هدایت فرماید...یاحق