نشانه خواهم داد
دوباره دل به نوای ترانه خواهم داد
به دست عالم و آدم بهانه خواهم داد
نگاه پنحره های همیشه عاشق را
به سمت دامنه بیکرانه خواهم داد
هوای از تو سرودن برای من خوبست
تمام بار غمت را به شانه خواهم داد
به بام خانه بی رونقم بیا روزی
کبوترانه تو را آشیانه خواهم داد
نگو که بی خبرم از دیار زیبایت
که نکته نکته برایت نشانه خواهم داد
مسیر آمدنت را که نغمه می خواندی
به یاد قاصدک و رازیانه خواهم داد
برای آن که بدانم همیشه می مانی
تو را به دست خدای یگانه خواهم داد
♤♤♤
همسایه خوبی
مرا با خود ببر ای بهترین سرمایه خوبی
رفیق مهربان نام آشنا، همپایه خوبی
کنونکه در کلامت رنگ و بوی زندگی داری
بزن چنگی به تار خسته ات در مایه خوبی
تمام لحظه هایم را دمادم غرق شادی کن
بخوان شعر تری با مصرع آرایه خوبی
بیا تا کوچه ها با عطر گیسوی تو طی گردد
به پای هر نسیمی تا در همسایه خوبی
تو را می بینم سرشار صبحی تازه می گردم
شکوه مشرق عشقی... طلوع آیه خوبی
♤♤♤
ره توشه باور
با دیدنش دلدادگی از سر گرفتم
حال و هوای برگ نیلوفر گرفتم
در بامداد ساقه ترد خیالش
پبچیدم و دور خودم سنگر گرفتم
چون ذره ایکه جان بگیرد با نسیمی
از روی خاک جاده بال و پر گرفتم
مثل چلیپایی که روی طره هایش
امواجی از دریای پهناور گرفتم
در ساحت شهلای لبریز شرابش
افتادم و از دست او ساغر گرفتم
با فتنه های کفر آئین جمالش
در سینه ام ره توشه باور گرفتم
من بودم یک آسمانی پر ستاره
در ساحل چشمان خود لنگر گرفتم
♤♤♤
بسیار زیبا و دلنشین بودند