آهای آقایان که بدون اقلیم ادعای بدن عیب ونقص دارید
مبهم جای ترکیب شعر من ،کدام سطر لایق تر است؟
باستم وشکنجه که نمی شود
اصول بنیادی شعر راشمرد
نمی خواهم چیزی رابفهم
وقتی کشان کشان خودرا می کُشم بدون کلام
در اتاقی که دق مرگ می شوم
بدترین تنبیه آدم ، خانه نشینی است
هرچند خانه پر از گل و گلشن باشد
نمی خواهم شبیه ممکن ،دوباره در یک سرزنش
خود را شرم حضور دیگران کنم
گاهی شبیه رنجور ، می خندم
خانه ،زندان من است
با صدای بلند یک چیز را مرتب بر سرو فرود می آورند
نشاط انگیز ،متاسف می شوم
وقتی کسی به اقرار خود
پای درخانه ی من می گذارد
شبیه دشمن دوباره تکرار شو
گاهی دلم سخت می گیرد
اشک ناک رنجی پر از خشم در دل دارم
آری اشک ناک ...آری اشک ناک ....
فقط اشک ناک مرتب اشک ناک ....
سالها گذشت اقامت غرورم برباد رفت
فشرده بر دست مایه نه چندان خاطر
کسی به سویم شبیه یک پیرمرد غمناک می آید
قرار است تهدید کشتن مرا به خودم باز گرداند
آری اشک ناک محاکمه شدم در خانه نشینی
.................،،،،،،،،،،،،...................،.،.،..،.،.،..،
بااحترام محمدرضا آزادبخت
.فرزندان گل تون هستند؟ جناب آزاد بخت
برقرار باشید .