چنگی بکش ای دلبر زیبا تو بر این چنگ
نازی بنما ناز ترین سوگل اورنگ
سازی به نمازی که کند خاطره سازی
بین بازی و دمسازی و غمازی آهنگ
دل بر دل ما دلبر دلدار ز دل داد
جان بس به لبم شد ز دل دلبر دل سنگ
شوری و شعوری که شد از مشعر شیدا
صدقی و وفایی که شد از دامن فرهنگ
ماهی و غم ماهی و اندوه نگاهی
آهی ز سیاهی دل و دیده ی شبرنگ
مر جان من اندر جم مرجان تو جان داد
مجنون به جوانی به جبین بین پر از آژنگ
چشم تو و چشمان من این چشمه ی جوشان
خشکیده شد از زمزمه و بازی آونگ
چون عودی و ودودی که صعودی بنمودی
شد قافله ی عشق من از معرکه ی جنگ
حوری و طهوری رسد از ساقه ی عناب
با لعل لب آن باده ی چون لاله ی گلرنگ
جانی و جنانی و من و آنی و آنی
لب بر لب و دل بر دل و چنگی شده در چنگ
صبحی و صبوحی ز چنین عهد نصوحی
آغوش تو و دوش من و گرمی آرنگ
دستان من و دست تو بر دسته ی دستان
هردم به وفایم ز جفا آمده نیرنگ
ناری و نگاری و من و یاری یاری
بر آتش جانسوز به دل زان رخ ارژنگ
تیری ز غم تیرگی نیمه ی تیری
تاری به غم از تاری و تاریکی سارنگ
بیدادی و بی دادی این سینه جوشان
قاضی و قضا و غضب از لکه ی این ننگ
جامی چو جمی گشته لبالب به لب آرید
ناپاک کند پاک، ز دل چاک، چنین زنگ
بادی ببرد باده ی بیداد، به دل باد!
چرخی که بچرخد ز شب گنبد نارنگ
راهی به رهایی به ره غم زده اکراه
عشق دگری گشته به آمال و به آهنگ
مقصود به قصدم تویی و مقصدم اینبار
شد عشق تو بر جان و روان و دل دلتنگ
عهدی که به عهدی نشد از عهده ی مهدی
جهدی که چو شهدی شکرین گشته چو بالنگ
🌺🌺🌺 سحرگاه ۱ مرداد ماه ۱۳۹۹ 🌺🌺🌺