دوشنبه ۱۳ اسفند
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
دوست دارم عشق را ،اما نمی دانم چرا؟
می کند دردم دوا ، اما نمی دانم چرا؟
می کنم تمرین بگویم دوستش دارم ولی
دارم از او بس حیا ، اما نمی دانم چرا؟
دلبرم دارد النگویی بدل در دستِ. چپ
خواهد او از من طلا ،اما نمی دانم چرا؟
می خرد کفش و لباس و کیف از بازار شوش
می زند لاف از قبا ، اما نمی دانم چرا
در حیاطِ خانه شان حتی ندیدم یک موتور
خواهد از من زانتیا ، اما نمی دانم چرا؟
خانه شان سی متر باشد ،کوچه شان یک متر و نیم
برج خواهد تا خدا ، اما نمی دانم چرا؟
خانه ای خواهد شمیران با دو استخر و سونا
باغ می خواهد جدا ، اما نمی دانم چرا؟
همچو ابراهیم خوانده شش کلاسش را به زور
قاب کرده دکترا ، اما نمی دانم چرا؟
بر سرِ سجاده دیدم مادرم گریان و زار
نالد از دست خدا ، اما نمی دانم چرا؟
نذر کرده خاله ام خوانَد نمازِ نافله
گر شوم دور از بلا ، اما نمی دانم چرا؟
سر به زانو گوشه ای دیدم نشسته خواهرم
دارد انگار او عزا ، اما نمی دانم چرا؟
مرغِ مینا گوشه ای کز کرده سرد و بی نوا
پشت کرده بر غذا ، اما نمی دانم چرا؟
مدتی آید خدا هرشب به خواب و با غضب
گویدم بخشد خطا ، اما نمی دانم چرا؟
بازگو عشق است نامش یا خریت یا جنون؟
پرسدم هر آشنا ، اما نمی دانم چرا؟
|
|
نقدها و نظرات
|
درود استاد استکی خوش آمدید. سپاس از حضور سبزتان. موفق باشید | |
|
درود استاد سپاس از حضورتان. موفق و پایدار باشید | |
|
درود بر شما خوش آمدید. چشم. بهشون میگم | |
|
درود استاد شعر طنزه زیاد جدی نگیرید. ممنون از حضورتان. | |
|
درود. استاد. ممنون از بداهه ای که فرمودید | |
|
درود. بر شما ممنون از اظهار لطفتون خوش آمدید. | |
|
درود بر شما. آقای کاظمی خوش آمدید. از اظهار محبتتان سپاسگزارم | |
|
درود و سلام. به نظرم سخنرانیهای ایشان موید مدرکشان می باشد. توضیح بیشتری نمی دهم. ممنون از حضور گرمتان. موفق و منصور باشید | |
|
درود بانو خوش آمدید. ممنون بابت اظهار لطفتان نسبت به شعر بنده. موفق و پایدار باشید | |
|
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌺🌺🌺🌺🌺 🪻🪻🪻🪻 🌼🌼🌼 🥀🥀 💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌺🌺🌺🌺🌺 🪻🪻🪻🪻 🌼🌼🌼 🥀🥀 💮🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌺🌺🌺🌺🌺 🪻🪻🪻🪻 🌼🌼🌼 🥀🥀 💮 | |
|
درود بر شما خوش آمدید. سپاس از اظهار لطفتون . سپاس گزارم موفق باشید | |
|
درود بر شما خوش آمدید. سپاس گزارم از اظهار لطفتان | |
|
درود خوش آمدید. سپاس از حضور گرمتان | |
|
درود برشما خوش آمدید. سپاس از ابراز محبتتان . موفق و پیروز باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
عاشقی زارم نمیدانم چرا
دوستت دارم نمیدانم چرا
در دلم بنشسته ای دست از دلت
برنمیدارم نمیدانم چرا
راحت جانم شدی از عشق تو
خوب سرشارم نمیدانم چرا
چون نشستی در دلم از غیر تو
پاک بیزارم نمیدانم چرا
دل زدستم برده ای اما ببین
باز دلدارم نمیدانم چرا
عاشقم کردی شدم مجنون تو
این شده کارم نمیدانم چرا
گاه از عشق تو من تب میکنم
یا که بیمارم نمیدانم چرا
من شدم آواره کویت عزیز
یا سر کارم نمیدانم چرا
محمد رضا احمدی آبان۹۸
درود بر شما جناب محمودی
پاینده باشید