سکانس اول :
.......................
ناله ها دارم ،...
ولی خاموش و بغض آلودو داغ
می خزد هر سو نگاهم ، ...شعله می خیزد ز آهم ،
شاید ای محبوب من از در درآیی...
سر به بالینم گذاری ،.....
درد از جانم زدایی.
دیده گان بی فروغم در تمنا .
چشم در راهم ترا .........
جرعه ای نوش نگاهت هستیم را داده معنا
منتظر ......آشفته حال وخسته جان ،
چشم در راهم ترا .........
واپسین دم ، واپسین اشکم ز دیده پاک گردان
وانگهم در خاک گردان
تارو پود جان من از هم گسسته
از جدایی پیکرم در هم شکسته
ای جدایی ......... ای جدایی !!
ای که آگاهی به دردم در کجایی ، در کجایی ؟
ناله ها ی بی صدا یی در گلو پیچیده دارم
نا گشوده عقده ها دارم که در پایت گشایم
گر بیایی ، گر بیایی !!
........................
سکانس دوم :
.....................
کی دهم جان .......!!
صبر کن ای مرگ تا باز آید و بازش ببینم ،
لحظه ای آرام شو تا چشم پر رازش ببینم ،
لختی آرام ......
ای جدایی .... ای جدایی
آه سنگین است ..... سنگین انتظار
دیده ام در راه و لبریز از نگاه و اشکبار
شایدم اکنون در آیی از در و بازت ببینم
دیدهء عشق آفرین و غمزه ی نازت ببینم
در کجایی ؟ ، -
می کشد آخر مرا......... این انتظار مرگبار
....................
سکانس سوم :
..................
هان.... صدای پا ....
شاید او باشد خدایا .
یک غبار رهگذر در کوچه سرد جدایی ها
خاطراتی گم شده در انتهای بی قراری ها
این صدای پا ........
خدایا اوست آیا ..؟؟
نه .................
باز هم در انتظارش چشم بر در دوختن
درفراقش سوختن
باز هم سیلاب اشک دیدگان را ریختن
اشک با خوناب دل آمیختن
غصه در دل بیختن
....................
سکانس چهارم :
...................
آمدی ؟ .....
آمدی بینی که از هجرت خزان شد روزگارم .............
آمدی جانم فدایت ؟ .....
آمدی ای جان ؟ .... بیا .......
تا جان بر افشانم به پایت .
خطه خشک لبم ......لب تر کند
از بوسه هایت
حال سر تا پای من عشق است ، عشق
آن همه غم نامه های نا نوشته بر دل خون شقایق
با نسیم عطر تو...........
بر باد شد
این کویر تشنه ی دلخواه تو
اعتبار از نظر افتاده ام در راه تو
بی حساب از قطره اشکی این چنین آباد شد
آمدی و خسته جانم
از قفس
آزاد شد
...........
......
...
..