قبلاً دلم میسوخت برای خودم
حالا نگران خیلیها
من خدا گم کردم درون حیاط خلوتمان
آنها پیدایش کردند درون حیاط بیرونی خانهشان
من گشتم و به سختی پیدایش کردم
درون کوچکم
آنان نگشته آسان ، اسیرش
در ظاهر وسیعشان
نفهمیدم !! تفاوت خدایمان در چیست ؟
~~~~~~~
وقت ظهور واژه در قالبم سوخت
راستی ، چه کسی تقدیر برایمان ریخت
سکوت !
صدایی بالاتر از این،
چوب خدا هم صدایش سکوت !
پ . ن
سیر طولیاش گرچه کتاب
هر پاراگراف اما حرفی انبار
هر بند داستانی اسرار
جای واژه اگر ،
نشستن اختیار
در این راه ،
ظرف
هر چند متفاوت اختیار
سادگی قبای بیپایان است انبساط
نه برای پوشیدن زمستان
و گرمای تابستان احتیاط
نه
برای رحمت روح پاییز باور اذهان
اینجا بود که سادگی برافراشت علمش و شد هنرش اثبات
مثال
همانند غذا دادنی در دهان
لقمه را از اگر از پشت امتحان
جسم میآزارد اضمحلال
هرچند حکمی قایم
برای فردای مبادا انجماد
@ سیری بود بر شعر بالا یا شاید نگاهم به اینگونه نوشتن
جنگِ بین دل و عقل
فقط عیبش این است
هر که شکست
یا
پیروز شود
من و تو آسیب
حال شبیه کشوری
هر فرد که خیانت
کشورم ضرر میکند
خانه بر باد مساز
دل بیعقل چه سود
آروین
درودبرشما جناب آروین
بسیارزیبابود