دغدغهام براین احوال
/چه خورم صیف و چه پوشم شتا /
آب را مهیا، نان
نان را فراهم
خوابم جایش گرم نیست !
نگو معنی «خودم» را نفهمیدم
گول زدن این است ؟
زندگی بر لفظ چگونه سوار میشود
از خدا تا من چند پله فاصله هست
به متر. حسابش
هذیان میگویم ؟
واحدش !
اختراعی نو در راه است
~~~~~~~~~~~
به میان جماعت، که میشنویم
قصه همه حول این محور در گردش است
سرمان کلاه گذاشتند
یا سرش کلاه گذاشتیم
دقت که کردم دیدم همه دروغگویاند
نه کسی سر ما کلاه گذاشت نه ما سر کسی کلاه
کلاهشان سر خودشان و کلاهمان سر خودمان رفت ،
هروقت که بر بالا قفل میزنیم و در پایین دری بدون کلید باز میکنیم
پ . ن
مرا به پاسداشت صداقت آنچه تو نمیفهمی ،
دروغ جار نزن
کلاهم بردار
بگذار سرم کمی هوا بخورد
بارالها ای خدایم هر چه خوبی بست بر عالم تویی
بارالها هر که بد را ساز و ظلمی دست در عالم منم
بارالها قصه ام تغییر و تو
جای من و من جای تو جا میزنم
بارالها کفر
اما آنکه اشرف بود و نی مال من است
مال : قسمت ، تقدیر ، سهم ، بهره
آروین
بسیار زیبا و شورانگیز بود