هاپولی
هاپولی شده اینهمه گنجِ مردمی
کِی پایان می پذیرد ،
اینهمه هاپولی ؟
به انضمامِ اینهمه ،
عقده های پولی ؟
یعنی یادشان رفته ،
عدلِ خدا میسنجد به جای جای عالَم ،
حتی حق و ستمی را ، کمتر از دانه گندمی ؟
یعنی یادشان رفته ،
همه اعمال ، پُر ازحساب کتاب است ؟
چشم ، چشمِ خداست ،
نه چشمِ یک دوربین مخفی ،
که با پارچه ای دیگر نابیناست
صحبت از قاضیِ این قریه که نیست ،
که زیر سبیلی ،
با همه بیسوادی اش ، با قدری شیتیل ،
ظلم کند بجز پرونده ای را ، بصورتِ رَندُمی
تو اِی ظلم !
دراین دنیای ناسور، تو به مثابهِ سَندرُمی
وول میخوری به هرجا
خودت میدانی که از اولِ خلقت ،
برای بارِ چندمی ؟
چند دانه ی گندم ،
درکوچکیِ دستانِ پُرداستانِ کودک منتظر بود
کودک هرروز، کفترها را دانه میداد
به روی خاک ، از دستش افتاد ،
حبِ گندمی
سبز شد خوشه ای ، با هفتاد گندم
خِیرِ این کودک به این دنیا رسید
اما تو ای زُنّار به کمر !
که یکریز به منّت و، پیشه ی ریایی !
کجاست در تو اثری ، بهرِ راه انداختنِ کارِ مردمی ؟
بهمن بیدقی 1402/2/12
کاملا به حق گفتید