چه کسی زجه میزند روی قبر بابایش شعرتان
زمزمه میکند چه کسی آنرا در شادیها
چه کسی آواز میدهد شعرمان در صحرا
دلخوشست مجلهها
آشنا نامی بر در انجمنها
اسمش کلفت سربرگ رسانهها
تو باش حال بزرگترین شاعر هستی
منظوم نیست
به تمام و کمال نقش خیال ذهن تو
شعر است
اثری زیبا
قرار گر با مردهها گوش بکوبد خاک
کفن بخواباند. در میان صورتکهای صد توی کتاب
بخوانیم فاتحه
بیامرزد این هنر
جلوتر از مرگ شاعران
گیرم همهی غمها را گفتی
تمام ایدهآلهایمان داشته
بمیردش قرار ؛
در ازدحام چشمها ،
نفس های انجماد
قفسهای چوبی غبار چاق روی پار
شماره های شابک بجلد سوخت چرمهای پشت ضرب باک
و کدهای بیپدر شعرهای باسواد
چه فایده !
چند ده سالی ست که شاعری دهن گیر نیامده
فایز ،
بابا طاهر
چرا واگویه های سرد لب هایی سینه به سینه
بعد از هفتصد هشتصد سال
میخندد شعر
سعدیا
انداخته حکومت بر غزل دلنشین
حافظا
فردوسی زنده رو در رو رستم و سهراب میخواند مثنوی
شور احساسش امروزی ست مولوی
اما دلیل
علتش چیست ؟
چند ده سالی ست شاعری دندان گیر نیامده
فقط
نامی ست اسامی
همهمه بدون شعر هایشان
کوچه پس کوچههای خالی
گیتهای عالی
سرفصل
مش
غول
کتابهای آبی
چراغی که روغنش به کورسوی روشنفکری
خوانده،
محفل شعرآهنین
انجمنام !
پس بیا تو هم شعر بگو
برای همین قشر از جامعهی آدما
تشنه اند ادیبان
شرحی ست داستان شعر معاصر
چند قرنی ست منتظر
نیامده شاعری هنوز نفس گیر
آروین ۱۴۰۲
پ . ن
(داخل پرانتز بخوانید ) !
رسانه ها را تمامأ به خدمت بگیر
تک به تک خانهها در بزن
صدایت ضبط کن
افاده نکرد
فیلم بساز
فقط !
باید به این سوال جواب
چرا شعر میگویم
و
برای کی ؟
یه توضیح کوچولو :
هدفم کم ارزش جلوه دادن شعر ، هنر شاعران
چه در این انجمن و پهنهی ادبیات و خدای نکرده میراثداران و علم افرازان
شعر و ادب فارسی متاخر و متقدم نبوده و نیست ٫علی ای حال ٫
لپی از خیال شعر :
دل در شعر مینشیند(ایهام)
یا
شعر بر دل
چرا ؟