علاالدین از خواب شیرین وپر ازآرامش بیدار میشود.
این بار نوید یک ناهار توپ وخوشمزه رو به اهل منزل میدهد.
اونم چه ناهاری ی آبگوشت چرب وچیل .که گوشتش مشهدی قربون نذری آورده .قابلمه بر روی علاالدین جا خوش کرد وشروع به غل غل کرد.
در همین حال سرو صدای شکم گنده بخاری نفتی بلند شد .
وبقیه رو از خوای صبح گاهی بیدار کرد.کتری که درون تاقچه جا خوش کرده بود نگاهی به فرش ناقلا انداخت ودیوار مغرور وبد قواره غر غر کنان گفت:ای گامبالو یواش تر چه خبرته همه رو بیدار کردی .
وسط این گیر ودار بخاری نفتی گامبالو به علاالدین گفت:مگه تو خواب به خواب نرفتی ای زردک؟باز که بیدار شدی این بود خواب ابدیت!
علا الدین که پشتش به قابلمه ی آبگوشت گرم بود گفت:خاموش شو گامبالوی بد قواره..گامبالو ی نفسی تازه کرد واخمهایش را در هم کشید که دیوار از ترس سیاه وکبود شد.فرش ناقلا خودش را جمع وجور کرد .کتری خودش را به خواب زد.ناگهان قابلمه داد زد .
ای گامبالوی بد قواره پدرت در میارم صبر کن همین الان حسابت میرسم.
گامبالو گفت:بشین بینیم باااااا تو دیگه چی میگی ؟ی ساعتی دیگه له میشی .ادما میخورنت ی ابم روت میکشن بالا دیگه اثری ازت باقی نمیمونه..
قابلمهگفت :صبر کن من ی حالی از تو بگیرم که تو تاریخ ثبتش کنن.انقدر غل غل کرد که صابخونه سریع خودش رسوند.وخرابکاری گامبالو رو دید که همه جا سیاه وکثیف شده سریع بخاری رو خاموش کرد.همین طور که گامبالو نفس های اخرش رو میکشید .
علا الدین قهقه سر داد قابلمه نیشش تا بنا گوش باز شد .
کتری ودیوار روده بر شدند .فرش هم از شدت خنده مچاله شده بود.
پی نوشت :
داستان علاالدین تمام شد ومیدانم خیلی هامون خاطره های غمگین و شیرین با این علاالدین های کوچک ودوست. داشتنی داشتیم وهنوزم خاطراتشون زنده هست ولی بیایید به نسل جدیدمون این خاطرات را زنده تر به نمایش بگذاریم تا نسل جدیدتر بدانند علاالدین بوده و خیلی زحمت هابی برامون داشته وخیلی کمک حال ما بوده نه تنها علاالدین حتی گرد سوز ها وبخاری نفتی ها و فانوس ها و خیلی از اشیائ قدیمی که نسل جدید ما حتی اسم هاشونم نمیدانند
دوستتون دارم دوستان عزیزم درشعرناب امیدوارم ازپایان علاالدین ۳ خوشتان اومده باشه ولبخند به لب های زیبای. شما دوستان عزیزم داشته باشم
😂علاالدین ۳😂
اردیبهشت ماه ۱۴۰۲
🖋جواد کاظمی نیک 🖋
طنز در واقع رویکردی انتقادی و اعتراضآمیز به عدمِ تناسباتِ اجتماعی و
قومیتیِ ملل و بیانِ معضلات و مشکلاتِ عدیدهی جوامعِبشری که مسببِ
اصلیِ آن اغلب جهلِ حاکم بر بیکفایتی های مسئولانِ رَده وجایگاه و درجه
آغشتهی قراردادیِ مملکتی ، با زبانی همهفهم و کنایهمشمول برای طبقات
مختلف اجتماعی و اقشاری است.
عنصرِ طنز با یکایکِ دار و دستهاش یعنی: (هجو ، فکاهه ، لطیفه ، مطایبه ،
هزل ، شوخی و امثالهم ) تنها شیوهی طراز و قالبِ هنریِ مرسومِ
کارکردی است که در معیتِ آنان ، می توان در سطحی تا کرانه ناپیدا
وسیع و ژرفنهاد تعمیم ، خنده و گریه را توامان داشت و حسِ شوقِ
زندگیِ خداخواه را بیشتر در قلوب و اذهانِ مختلفاندیش ، به نحوی
مآثرکلام ، پرورش بخشید و چگونگیِ رشد و مراتبِ سِیرِ حیاتِ مترقّی را
متبلور شد .
علاء الدین سوم نیز با مهارتِ تمام ، اما ساده و دلپسند و مردم دار ،
حکایتِ این رَویه را در طنزرئالِ خویش ، با کاراکترسازی های آشناتصوّرِ
جمع که با گوشت و پوست و خون و روزگارِ مردمانِ این جامعه و اهالیِ
کشورِ پهناور ایران زمینمان آمیخته است و تربیتِ زبانی و نوعِ گویِش ها
و روندِ مَنِشیِ ایشان را که متواتر وامگرفته از محیطِ پیرامون و نیایِ
خود در باوَری روشن از فریادِ فقر و فلاکت در سازه های تمدّنطی و
دورانعبورَش ، رسا و محسوس به گوشِ دل ها می رسد ؛ را هنرمندانه و
مزاحطبع ، ارزانیِ دیدگانِ خِرَدآذین می دارد و با درکِ شمولِهوشمندی
تامّلِ اندیشمندان و مخاطبان را به مَکث در سطورِ حرف به حرف دلآگاه
و اصالت پردازِ اثرِ خویش ، در قالبِ نمایشنامه ای مُناظرهسوی و
گفتگویی تشخیصآرایه و استعارهمرام فراخوانده ؛ وامی دارد .
امیدوارم که در این راه همواره ، چه به شکل سُرایشِ شعر و چه به نحوِ
داستانپردازی و چه به طریقِ متنِ ادبینگاری ، همواره موفق و پیروز و
سربلند باشید.درسلامتی و عزّت برقرار