قهوه را با سمچشمانت توقاطی کردهای
در زمان مرگ فهمیدم کهمرگم کارتوست
-----------------------‐--------
علت مرگ مرا هرگز نمی فهمد کسی
غیریک ظالم که رنگ چشمهایش قهوهایست
------------------------------------'
هرچه کردند جستجو در پیکر افسردهام
علت مرگم نفهمیدند گفتند کارتوست
--------'--------------------
شکستی قلب شاعر را چه میخواهی تو از جانم
مگر جز عاشقی کردن گناه دیگریکردم
-------------------------
باعث مرگم شدی من باز هم می بخشمت
یک وصیت سنگ قبرم رنگ چشمانت شود
---------------------------'
حلالت من نخواهمکرد مزد شعرهایم کو
مگرچیز زیادی بود بگویی دوستت دارم
----------------------------
گفتم نبند دل وتو بستی همین وبس
دردی تو می کشی که زمردن عجیب تر
-------------------------
فقط خوبی به تو کردم جوابم تیغ تیزی شد
به دستان قشنگ تو عجب مرگ تمیزی شد
--------------------‐-
قاتل زنجیرهای یکباره جانم را بگیر
من چرا وابسته چشمان زیبایت شدم
------------
مرا معتاد چشمت کردی و حالا پشیمانی
مرا پس بستری کن باز هم در کمپ آغوشت
-----------
اشتباه کردم که دل بستم بهتو
بعد از این نامت زخاطر می برم