سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید |
|
||||||||||||
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است. |
شعری پیش رو داریم از سرکار خانم آوا صیاد که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت.
🚩میدانی رودخانه تنهاست
هیچ تغییر وحشتی نیست
چوب روی دوشاخه، سنگها را تغییر می دهد
اعماق صحرا وگلها درنفوذ انگشتش میلرزید
سراشیب به پایین خود می رفت
کم کم دور میشد ، همان نقطه در رودخانه🚩
🔷نکاتی که در این شعر باید عرض کنم
⛔ ( میدانی) به لحاظ نگارشی نادرست است و حتما و قطعا باید به شکل
( می دانی) نوشته شود.
در لغت نامه ی دهخدا آمده است
میدانی. [ م َ / م ِ ] ( اِ ) کسی که در پیشاپیش امیر و یا وزیر حرکت کند و القاب او را اعلام نماید. ( ناظم الاطباء ) . معرف. مرتبه دار.
میدانی. [ م َ / م ِ ] ( ص نسبی ) منسوب است به میدان و آن محله ای است به نیشابور. ( یادداشت مؤلف ). منسوب است به میدان زیاد نیشابور.
( از انساب سمعانی ). || منسوب است به میدان که محله ای است در اصفهان. ( از انساب سمعانی ).
دوستان و سرورانم در سایت وزین شعر ناب
دقت فرمایید که زیبایى خواهى، حقیقت جویی و نوآورى از جمله گرایش هاى فطرى، آدمى است. . سخن و نوشته هدفمند، شیوا، روان و رسا تاثیری اعجاز گونه بر جان شنونده دارد و رغبت و علاقه انسان به گفتار و نوشتار درست و شیوا نیز سرچشمه در همان میل نهفته دارد ، ، او را مدهوش و سرمست مى سازد و مروارید درخشان حقیقت را بر ساحل فهم و ادراک او مى نشاند رعایت درستى و شيوایی در گويش و نگارش جز از راه آشنایى با آداب و شیوه هاى صحیح نگارش امکان پذیر نخواهد شد
در پست های وبلاگی که بنده و دوستانم به عنوان آموزش درسایت قرار می گیرد این اهداف در نظر گرفته شده که ان شاء الله با خوانش آنها این مشکلات مرتفع گردد.
⛔ عدم اعراب گذاری در این نوشته و همچنین استفاده نکردن از نشانه های نگارشی مانند ویرگول و غیره باعث الکن ماندن زبان شعر شده و مخاطب را در خوانش به اشتباه می اندازد.
همیشه در نوشتار خصوصا اشعار آنهم اشعار سپید و یا حداقل شبه سپید، این علامت گذاری است که حرف اول و آخر را در انتقال مفاهیم برای مخاطب می زند.
اگر نبود اعراب و نشانه چه بسا برخی مفاهیم دچار اشکال تفهیمی بودند.
همان مثال قدیمی که بارها شنیده ایم
✔️اعدام لازم نیست، آزادش کنید
⛔ اعدام، لازم نیست آزادش کنید
پس یک کاما و توقف سری را به باد و شخصی را آزاد میکند
🔷 در سطر دوم
📝 هیچ⬅️ تغییرِ ➡️ وحشتی نیست
احتمال اینکه نظر نویسنده این باشد خیلی زیاد است که اذعان میدارد تغییر وحشتی به هیچ عنوان وجود ندارد. و همان وحشت پابرجاست.
و این تنهایی وحشت آور است و چون تنهایی کم نمیشود و ادامه دارد پس تغییری هم در وحشت و ساختار آن نیست.
🚩تا اینجا خانم صیاد خوب و درست پیشرفت کرده اند 🚩
🔷 در سطر سوم
🚩چوب روی دوشاخه، سنگها را تغییر می دهد🚩
1️⃣ از نویسنده میپرسم وقتی رودخانه تنهاست کاراکتر های چوب و سنگ در درون رودخانه چه میکنند؟
جمع نقیضین محال است قاطبه عقلا و متفکرین همواره اجتماع و ارتفاع نقیضین را محال دانسته و آن را «اولالاوائل» و «ابده بدیهیات» خواندهاند
تنهایی با وجود اعضای زیر مجموعه محقق نمیشود.
نه پارادوکس است و نه تناقض نما که بتوان چیزی از لای آن درآورد.
صغرا و کبرای دوسطر با سطر سوم هم طراز نیست.
حتما شعر باید به گونه ای باشد که بین مشترکات هنرمند تا من مخاطب گسستی حس نشود اگر این گونه شد شعر لنگ خواهد زد.
2️⃣ 📝چوب ِ روی دوشاخه یا
📝 چوب، روی دوشاخه
اگر دیدگاه نویسنده اولی باشد چوب ِ روی دوشاخه که چوب حشو است چرا که خود دوشاخه چوبی است و نیازی به باز گو کردن آن نیست
اگر دومی است که باز ضعف تالیف دارد چرا که خود دوشاخه در تغییر سنگ فاعل است و نیازی به فاعل ثانوی نیست
3️⃣ تغییر دادن سنگ یعنی چه؟ تغییر زمانی رخ میدهد که ماهیت چیزی دگرگون شود آیا دوشاخه میتواند ماهیت سنگ را تغییر دهد
اگر تغییر اشاره به تغییر مکان سنگ است و جابجایی که متاسفانه خوب پرداخت نشده است.
نقش دوگانه دادن به دوشاخه در این نوشتار صحیح نیست و همه ی پارامترهای شعر شدن مراعات نشده است.
حلقه ی اتصالی و انفصالی دوشاخه فراتر از ماهیت و ذاتش تصور شده است و از لحاظ محتوا و ساختار تابویی است که نمیتواند قابل قبول باشد.
🔷 در سطر چهارم
🚩اعماق صحرا وگلها درنفوذ انگشتش میلرزید🚩
1️⃣ مراعات النظیرها درست استفاده نشده است.
چرا که در اعماق صحرا وجود گل نمیتواند تصویر درستی باشد مگر گل های خار که باید به صراحت به آن اشاره می شد.
نگاه واقع گرایانه در این تصویر حتما باید جایگزین دید بی سر و ته می شد.
صحرایی که اینگونه در لغت نامه ها معنا شده
⬅️صحرا. [ ص َ ] (از ع ، اِ) صحراء. دشت . ج ، صحراوات ، صحاری . (مهذب الاسماء). دشت هموار. گشادگی فراخ بی گیاه . بیابان➡️
2️⃣ ( می لرزید)
در سطر قبلی زمان فعل مضارع است دلیلی ندارد که زمان فعل در این سطر به ماضی بدل شود.
همگونی در زمان این فعل و استمرار آن باید نمود داشت که متاسفانه رعایت نشده است.
🔷 در سطر پنجم
🚩سراشیب به پایین خود می رفت🚩
⬅️سراشیب . [ س َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) نشیب گاه و پستی . سرازیری . مقابل سربالا➡️
این سطر یعنی چه؟
چه مفهومی دارد؟ نویسنده چه را میخواهد
بگوید که زبانش الکن است.
به پایین خود می رفت چه نوع ادبیاتی است؟
درست است شعر پرواز به ناممکن هاست اما در این میان اصولی هم هست که قطعا باید مراعات شود تا نوشته ی ما به چیستان روی نیاورد. مگر میخواهیم یک بافت بی سر و ته را کنار هم بچینیم و از آن چیزی در آوریم.
اگر چه نویسنده ی این سطور خیال پردازی خوبی دارد اما مشکلی دارد به اسم روایت
روایت آنقدر ضعیف است که صور خیال را تحت تاثیر خود قرار داده است.
روایت نیمی از سرودن شعر است نیمه ی اول همان شکلگیری فضایی دیداری در خیال شاعر است که شاعر آن فضا را در مقابل فضای احساس خود می آفریند و آن فضا را با تمام جزییاتش میبیند. نیمه دوم سرودن، روایت کردن آن فضاست به گونهای که خوانندهی متن شعر دقیقاً همان را ببیند که شاعر در فضای خیال خود دیده است آیا ما چیزی را میبینیم که خانم صیاد در مکنونات خیال خود میبیند؟ قطعا اینگونه نیست و این ضعف بزرگی است در شاعر شدن که اگر مرتفع نشود زبان شعر الکن و مخاطب جز هذیان گویه ها چیزی را حس نخواهد کرد.
✍️ نکته ی بعدی باز زمان این نوشتار است که متاسفانه به ماضی رفته است
🔷 در سطر ششم یا آخر
🚩کم کم دور میشد ، همان نقطه در رودخانه🚩
✍️ زمان باز برخلاف زمان سطور اول به گذشته سوق پیدا کرده است و وحدت زمانی وجود ندارد
در خصوص دید کلی از این دلنوشته باید عنوان کنم که
از سطر اول تا سطر آخر نویسنده مانند خبرنگاری فقط گزارش میدهد اما درآخر خبری از نتیجه و ارائه ی هدف از این همه سطر نیست و معلوم نیست که این همه خبر را برای چه برای مخاطب نقل میکند عبور رودخانه از صحرا و اتفاقاتی که در مسیر عبورش می افتد صرفا تصویر و خبر است که انتها ندارد و اصلا ابتدا هم ندارد بی سر و ته است مخاطب آخر سر می پرسد (که چه؟) این همه صغرا کبرا چه غلط چه درست چیدی که چه بشود چه به ما بگویی؟
درست است که زبان شعر ایجاز است اما هر ایجازی صحیح نیست. سر و دُم نوشته ای را زدن و بی نتیجه رها کردن ایجاز مُخلّ است
از اول شعر تا آخر شعر معلوم نمیشود تغییر سنگ به چه معنا است؟ کاراکتر چوب چه کاره است؟
ان شاء الله شاهد آثار پربارتری از این شاعر باشیم
یا حسین بن علی
سید هادی محمدی
یک نقد، با کلام خدا (روانشناسی رنگ در قرآن)
__________________________
بسم الله الرحمن الرحیم
قالوا ادعُ لَنا رَبَّکَ يُبَيّن لَّنا ما لَونها. قالَ: إِنَُهُ يقولُ إنَّها بَقَرَةٌ صَفراءٌ فاقِعٌ لَونُها تسُرُّ النّاظِرين
بقره آیه ی 69
گفتند از پروردگارت بخواه که رنگ گاو [که بايد ذبح شود] را مشخص کند. خداوند فرمود: گاوی که به رنگ زرد خالص است، به طوری که بينندگان را شادمانی و سرور
می بخشد.
🚩 رنگ زرد موجب سرور و شادمانی است برای ناظرین🚩