سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

دوشنبه 3 دی 1403
    23 جمادى الثانية 1446
      Monday 23 Dec 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        دوشنبه ۳ دی

        دنیای جدید

        شعری از

        مهرشاد احمدی

        از دفتر دلتنگی ها نوع شعر دوبیتی

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۲ ۱۴:۲۷ شماره ثبت ۱۱۸۹۰
          بازدید : ۷۶۷   |    نظرات : ۱۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهرشاد احمدی

        دوست من بیا به دور و ور نِگا کنیم
        واسه حل مشکلا همدیگرو صدا کنیم
        اینجا دیگه دلا صاف و ساده نیست
        بخدا باید واسه حال خودمون زار گریست
        نمیدونم چرا این آدما به دنیا باختن
        از دلاشون یه کوه سنگی ساختن
        دیدی حال مادری که نه ماه زجر کشید
        همونی که بیدار بود و چشاش رنگ خوابو ندید
        حالا بعد تموم زحمت ها مادر شده بدهکار
        صدای داد بچش ... اینه رسم روزگار !
        مادری که دستشو گرفت راه رفتنو یادش داد
        وقتی زمینگیر شده بچش اونو نمی خواد
        یا حال پدری که شب و روز کار کرد
        تا راحت باشه بچش نکشه هیچ درد
        الآن دیگه زحمتای پدرو یادش نمیاد
        پدری که رسم زندگیرو یادش داد
        آره عزیز اطرافمون پر شده از سیاهی
        یکم به خودت بیا ببین خودت کجایی
        شهری که پرشده از دروغ و مکر و ریا
        همه ی گل ها خشک شدن حتی گل اقاقیا
        دیگه رنگ صداقت بین آدمای شهر نیست
        دیگه فقط با بند پ میشه گرفت نمره ی بیست
        آره رفیق خوب من جوونای شهر دربه در شدن
        صفای قدیما پرکشید همسایه ها ازهم بی خبرشدن
        حالا دیگه چوپون گله هم شبش تو فیس بوک میگذره
        حاجی پیش نماز شهر با خوشحالی رای میخره
        تو شهرمون عشق لیلی و مجنون پر کشید
        عاشقی مرد و دافای جدید از راه رسید
        دیگه غیرت بین جوونا گم شده
        چشما روی ناموسا بدجوری زوم شده
        این دنیای جدید دیگه وفا نداره
        رفیق رفیقو میفروشه وقتی که کم میاره
        دیگه صفای یا علی نیست بین زوجای جوون
        آمار طلاق نجومی پس کو لیلی! کو مجنون!
        از چی بگم دلم از دنیای جدیدمون خیلی پره
        کاشکی یه سنگ بیاد به سر هممون بخوره
        بیا رفیق همدیگرو از بدی ها جدا کنیم
        بیا ببینیم چرا امدیم ؟ بریم یاد خدا کنیم
        بیا من و تو ما بشیم شهرُ دوباره بسازیم
        بیا ما اسیر نشیم نذار به دنیا ببازیم .
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        6