ملتی ماهیم و زانهم بیشتر
جمله استادیم و زانهم چیره تر
در دروغ و در دغل بی همگنیم
در سیَه بازی تو کن عالم خبر
زاده ی جمشید و اَفریدون گُرد
ایرج و تور و سلم یا وَخشَتَر
کاوه را ازاده مردی گفته ایم
جمله ضحاکیم در دستی قمه یا نیشتر
در جهانی که کُلَه برداشتن نوعی ادب
ما کُلَه بردار همدیگر و یا شیاد تر
مرحبا بر خُلق ایران و نژاد اریا
شمِه ای گفتم تو گو زان بیشتر
دست در جیب هم اندازیم و ک**** کنیم
گوشها بُبریده ایم و تیغ زنها بیشتر
این فضایل ! را به جز ما کس نداشت
چونکه ما فرزانه ایم و از همه فرزانه تر
خوش بچرخیم و به هم شادی کنیم
این چنین باشیم و یکسر شاد تر
نعل وارو کار ما ایرانیان پر هنر
خوردن و یغمای مال بینوا زان ساده تر
تا که این شعرم شنیدی خواه گو
کفرگویی اهل فسقی یا از انهم بیشتر
گه گهی خالی ببندیم و بگاهی ژاژگو
ان سیَه دیگان تو گواندر پگاه اسپیدتر
مایه ی شعری چو وهم است و خیال
این هنر در نزد ما , و ما شگفتا پر هنر
...............................................................