سلام و عرض ادب دوباره محضر استاد فرهیخته جناب زراعتی عزیز
بسیار سپاسگزارم از گشودن پنجره سبز آگاهی بخش شعر ارزشمندتان در مورد هبوط حضرت آدم و حوا و پیش فرض های برون دینی و درون دینی آن
امیدوارم باز هم توفیق آموزش بیشتری از افکار متعالیتان داشته باشم
طلوع عصرِ هجران شد هبوط آدم و حوّا
ظهور نسل ایمان شد هبوط آدم و حوّا
بدرستی در این شعر به قضیه ایمان اشاره کردید که اگر هبوط حضرت آدم و حوا اتفاق نمی افتاد عیار ایمان انسانها مشخص نمی شد و اصولا در جایی که امکان و وسیله خطا و گناه وجود نداشته باشد صحبت از ایمان و تقوی جایی ندارد
در حین خواندن مطالب مفیدتان گریزی به مسئله هبوط داشتم که توضیحات علامه طباطبایی نظرم را جلب کرد که باید اجازه تون در این صفحه پربار قرار می دهم
علامه طباطبائی در این زمینه میفرماید: هبوط به معنای خروج از بهشت و استقرار در زمین و ورود به زندگی پر مشقت دنیاست». ظاهر آیه، «قلنا اهبطوا بعضکم لبعض عدو و لکم فی الارض مستقر و متاع الی حین» و آیه بعد از آن «قال فیها تحیون و فیها تموتون و منها تخرجون»[۱۰] این است که نحوه حیات بعد از هبوط با حیات قبل از هبوط (زندگی در بهشت) فرق دارد. این زندگی همراه با مشقت و سختی است، اما زندگی در بهشت یک زندگی آسمانی بوده که در آن گرسنگی و تشنگی و سختی نبوده است.
ایشان میگویند: بهشت آدم در آسمان بوده، هر چند که بهشت آخرت و جنت خلد، (که هر کس داخلش شد دیگر بیرون نمیشود)، نبوده باشد.
بله در اینجا این سؤال باقی میماند: که معنای آسمان چیست؟ و بهشت آسمانی چه معنا دارد؟[۱۱]
آن استاد فرزانه در جایی دیگر به این امر میپردازند و میفرمایند: بهشت آدم از بهشتهای دنیا بوده، مراد این است که از بهشتهای برزخی بوده، که در مقابل بهشت جاودان است. [۱۲]
ایشان در تبیین هبوط و خروج شیطان از جمع ملائکه بعد از سجده نکردن که در آیه «قال فاهبط منها فما یکون لک ان تتکبر فیها فاخرج انک من الصاغرین»[۱۳] آمده است میفرماید:
جمله «فاخرج انک من الصاغرین» تاکید است برای جمله «فاهبط منها»، برای این که هبوط همان خروج است، و تفاوتش با خروج تنها در این است که هبوط خروج از مقامی و نزول به درجه پایینتر است، و همین معنا خود دلیل بر این است که مقصود از هبوط فرود آمدن از مکان بلند نیست، بلکه مراد فرود آمدن از مقام بلند است.
و این مؤید ادعای ماست که گفتیم ضمیر در منها و فیها به منزلت بر میگردد، نه به آسمان و یا بهشت.
و شاید کسانی هم که گفتهاند مرجع ضمیر، آسمان و یا بهشت است، مقصودشان همان منزلت باشد.
بنابراین، معنای آیه چنین میشود که خدای تعالی فرمود: به جرم اینکه هنگامی که ترا امر کردم سجده نکردی باید از مقامت فرود آیی، چون مقام تو مقام خضوع و فرمانبری بود و تو نمیبایستی در چنین مقامی تکبر کنی، پس برون شو که تو از خوارشدگانی. [۱۴]
در جایی دیگر ایشان به نکته مهمی اشاره میکنند و میفرمایند: «امر به هبوط یک امر تکوینی (تکلیف تکوینی) است که بعد از سکونت در بهشت و ارتکاب اشتباه اتفاق افتاده است. پس در همین مخالفت با نهی الاهی و نزدیک شدن به درخت هیچ دینی در کار نبوده است و تکلیف الاهی در کار نبوده است پس بنابراین، گناهی عبودیتی و معصیت مولوی تحقق پیدا نکرده است». [۱۵]
در توضیح کلام المیزان باید گفت: نهی از نزدیک شدن به درخت مخصوص (الشجره) یک نهی ارشادی بوده است همانند این که طبیب به مریض میگوید: اگر این غذا را بخوری به فلان بیماری مبتلا خواهی شد. در اینجا هم خداوند فرموده است به این درخت نزدیک نشو و از میوه آن نخور؛ زیرا اگر از میوه این درخت بخوری، نتیجهاش خروج از بهشت است. از این کلام علامه طباطبائی بهخوبی معنا و مراد از از هبوط و علت آن روشن میشود.
شبتون بخیر و نیکی
درود بر استاد معناگرا...
یکی از بهترین کارهای شماست... خیلی هم سلیس و روانههه... چه مفهومی چه ساختاری...
بسی هم جای تامل داشت
روزتون بخیر