دوشنبه ۳ دی
ناتوانم شعری از مهدی پاکدامن جیرکل
از دفتر شعرناب نوع شعر شعرناب
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۱ ۲۲:۴۰ شماره ثبت ۱۱۷۰۹۲
بازدید : ۱۹۶ | نظرات : ۷
|
دفاتر شعر مهدی پاکدامن جیرکل
آخرین اشعار ناب مهدی پاکدامن جیرکل
|
ناتوانم ناتوانم ناتوانم ناتوانم
ناتوانی هم ندانستم که دانم ناتوانم
گر برانی یک زمان از پیش من عزم سفر کن
تا بسر بردم قدم آن مه که بردم از مکانم
هر سحر آیم بگوشه بی نشانیهای خود را
تا رسد از من بگوشه بی نشانی کاروانم
از ضعیفی چون نفس بر خویش میلرزد وجودم
گر کند آن بیوفا بر حال خویشم مهربانم
گر بود پائی بخاک رهگذر افتادگی خوش
با همه افتادگی در راه او خاکم همانم
گر بود در دست من دامان وصلش دستگیری
تا قیامت دست بر دل میگذارم تا زمانم
گر بود در دست من دامان وصل او نگیریم
دست اگر از من بداری دامن او را نشانم
گر ز عشقش آتش افتد در درون سینه ام دل
بعد ازین آتش زند در خرمن جان و جهانم
گر ز لعلش کام جویم وز رخش بویم پیامی
آنزمان چون غنچه در گل خانه در گلشن نشانم
گر ز چشمش کرده ام خود را نهان در زیر چشمی
میکند آن بیوفا بر خود نگاهی ناتوانم
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.