سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 8 ارديبهشت 1403
    19 شوال 1445
      Saturday 27 Apr 2024
        به سکوی پرتاب شهرت و افتخار ،نجابت و اقتدار ... سایت ادبی شعرناب خوش آمدید مقدمتان گلباران🌹🌹

        شنبه ۸ ارديبهشت

        شبح

        شعری از

        بهمن بیدقی

        از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۱۹ دی ۱۴۰۱ ۰۹:۱۱ شماره ثبت ۱۱۶۴۵۹
          بازدید : ۸۰   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر بهمن بیدقی

        شبح
         
        چشمهای وق زده ،
        گاه خود را ،
        ملزم میکرد به جسارت و ازمیانِ چند انگشت ،
        خیره میشد به شبح
        چشمها ، مملو از یکریزِ ترس بود
         
        اشکی که نمی چکید ، نگاه را تار کرد
        دُودُواَش ، بسانِ لرز بود
         
        کاش هروقت آدم میخواست ،
        شیوه ی زیبای طی الارض بود
         
        چشم ، آرامش نداشت ،
        مردمک ، پاندول وار
        چپ و راست میرفت دائم بی اراده
        انگار آن نگاهها ، در سایه روشن ،
        تکانش بی اراده ،
        بی هدف بود ، هرز بود
         
        مگر با دیدنِ تنها ،
        بی دویدن ،
        میتوان گریخت ازمیانِ مهلکه ؟
        مگر با سکونِ محض میتواست ،
        بگریزد از شبح ؟
        زبانِ سرخِ او بود که دائم ، به حالِ نذر بود
         
        همه اعمالش چون دانه ی تسبیح بر زمین ریخت
        کسی نبود جز او، تا جمعش کند
        زِ همه آنها ، گیاهِ هرز روئید
        او خودش را به خریت زده بود
        اما اعمالش ، بسانِ بذر بود
        بهارِعمر بود و، چشمانش جوان بود
        اما چرا ، لشکری زخود ساخته بود زلحظه های هرز؟
        شباب که درهجومِ عمر، بهترین، فصل بود
         
        او که آزاد بود ،
        بدونِ حصر بود
        دورانِ شباب ، دورانِ مَدّ است
        دورانِ کهولت بود که دورانی ،
        پُر از یکریزِ جزر بود
         
        اینهمه برای او ، بسانِ درس بود
        اما ، او درسی نمیگرفت ازاین کالجِ عمر
        او به دامی !
        همچونان صد رأس بود
         
        به او میگفت تقوا :
        اگر تقوا را او پیشه سازد
        سزایش قصر بود
        نه شِندِر پاره ای مثالِ این عمرِ تباه
        که به اندامِ نحیفش زار میزد
        عمری که تمامش قرض بود
        باید او را میداد و، لُخت و پَتی ،
        واضح میشد کارهایش
        یکعالمه ، واقعیتِ لُخت
        که نَوَد درصدش بیشتر،
        لولیدن ، به انبوهِ گمان و فرض بود
         
        او دراین سوی اتاق ،
        شبح آنسوی اتاق
        او دگر، معنای سکون را درک میکرد
        آن شبح را فرض نمیکرد ، درک میکرد
        شبح ، فردایش بود
        او همانجا ایستاده ، قلبش ایستاد و مُرد
        چونکه وحشت بر وجودش کاملاً حک شده بود
        مرگ ، جوان و پیر نمی شناسد
        مرگ همچون اسب است
        تاختنش را دیده ام من
        تازه فهمید جوان ، همه چیز حاشیه بود
        فقط وفقط خدا و،
        هرچه او میگفت تمامش اصل بود
         
        بهمن بیدقی 1401/9/28
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        سه شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۱۱
        درود استاد عزیز
        بسیار زیبا و آموزنده بود
        موفق باشید خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        سه شنبه ۲۰ دی ۱۴۰۱ ۱۲:۳۲
        با سلام و عرض ارادت استاد بزرگوار
        ازلطفتان سپاسگزارم
        مؤید باشید
        ارسال پاسخ
        جواد کاظمی نیک
        چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱ ۱۱:۱۰
        دورد برشما زیبا وجذاب بود🌹🌺🌹🌺
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱ ۱۳:۵۳
        با سلام و عرض احترام هنرمند بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از مهرتان
        شاد باشید و سلامت
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۰۰
        د رود برشما جناب بیدقی

        بسیار عالی خندانک

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        بهمن بیدقی
        بهمن بیدقی
        چهارشنبه ۲۱ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۴۰
        با سلام و عرض احترام آ قای فتحی بزرگوار
        سپاسگزارم از نظر پر از مهرتان
        شاد باشید و سلامت
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0