دل انـبــار مـاتـمـسـت ؛ از چـه بـایـد گـفـت ؟
تـن کـولـهبـار غَـمَـست ؛ از چـه بـایـد گفـت ؟
وای بـر حـال آن درخــت ، پـهـنـه بـر کـاهـی :
دولا پـیـچ و خَـمَـسـت ؛ از چه بـایـد گـفـت ؟
خنـده ، گـریـه مـیکـنـد بـر لـب دوخـتـگان !!
درصحن سکوت حاکمست ؛ ازچه باید گفت؟
مـغـز خـاکـستـر شـد دگـر از سـوز سـیـگار ..!
سر محـو دود و دَمَـسـت ؛ از چه باید گفت ؟
سـاعـت هم با دغـدغـه میگـذشـت و شـهـر :
وقتی درهـم برهَـمَـست ؛ از چه بایـد گفـت ؟
خـود پـیـشـواز جـور و فـقــر رفـتـهانـد ، آری
کـوتاهـی در مـردمـست ؛ از چه بایـد گفـت ؟
جوی و سبزه در اَملَـشـست ، زانکه کاوشـگر :
دنـبال چـاه زمـزمـست ؛ از چـه بایـد گفـت ؟
جهـل ، قفلـست به روی مغز ، کلید آن هم گم
میخ ، چهارنعل محکمست ؛ ازچه باید گفت؟
بنـد یـا گَنـد و یـا گـزنـد یا ننـگ و یـا جنـگ ..
دسـتـاورد آدمــســت ؛؛ از چـه بـایـد گـفـت ؟
غبطه
یزدان_ماماهانی
سـرایـش۱۳_۱۰_۱۴۰۱
_🎼🎸گیـــتار بـیتــــار🎸🎼_
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود