سه شنبه ۱۶ بهمن
|
آخرین اشعار ناب سعید فلاحی
|
(۱)
انتظارم،،،
بوی سیگارهای زر گرفته...
و روزهای تلخِ نیمه سوخته
میان بغض خاموشت وول میخورد.
***
--خط خطیهای من،
حزن بیپایان خانهست!
(۲)
پُر از هراسم!
نه هراس از مرگِ خفته
در لولهی تفنگ!
یا؛
عبور شبحِ یک سایه
بر دیوار!
...
تمام ترس من؛
سقوط از چشمانت هست
نه،
هراس افتادن
از دلت!
(۳)
خون را بر برف دیدی؛
چه جای گریه!
کودکی که برهها را دوست میداری؟
زمستان
سُرسُره میسازد
گوسفند از گلوی گرگ
--میلغزد!.
(۴)
نشد که نشد...
حالا؛
با عدد،
با حروف،،
--یا ایما و اشاره!
دارم فکر میکنم:
دیگر به چه حربهای متوسل بشوم؟!
--تا به چشمت بیایم!؟
(۵)
به خیالاتِ شلوغم
خیابانی راه دارد
گذرگاهِ مردمانی جورواجور...
***
دریغ از جای پای تو،
بر سنگ فرشهای ساییدهاش.
متبرکم کن!
(۶)
چگونه باور کنم
هجرت فلامینگوها را
با پر و پرواز است؟!
تا دل در گوشهای گلویش گیر نباشد
پیمودن این مسافت
--ناممکن است.
#زانا_کوردستانی
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.