زندگی می کرد در ده کودکی
بود او را یک رفیق از کوچکی
نام او دارا و با والا رفیق
از برای یکدگر یاری شفیق
درس میخواندند در یک مدرسه
مثل هم کیف و کتاب و البسه
بود دارا دانش آموز ی زرنگ
بر معلم داد پاسخ بی درنگ
لیک والا مثل او ساعی نبود
در کتاب و درس رویائی نبود
روزگاران طی شد و مردی شدند
از برای خویشتن فردی شدند
بود دارا صاحب اندیشه ای
از طبابت ساخت کارو پیشه ای
گشت دارا دکتری بس چیره دست
دست والا هم ز زحمت پینه بست
آن یکی از مزد خود راضی نبود
زیرمیزی شد گوارای وجود
گشته خارج از شمارش مال او
لیک کس راضی نبود از حال او
بود والا رفتگر در یک محل
از مرام و معرفت گشته مثل
این یکی قانع به مزد خویش بود
بر قضای خویش نیک اندیش بود
عاشق کار و زن و فرزند بود
از برای خلق ارزشمند بود
هر کسی بد تربیت گردد خس است
گرچه یابد جایگاهی ناکس است
تربیت از علم و فن بالاتر است
عالم فاسد بسی اعداتر است
فاصد فاسق اگر درمان کند
حال بیماران خود نالان کند
گر که باشد رفتگر بس بامرام
نزد مردم می شود والا مقام
عالم بی تربیت بی اجر شد
جای مرهم زخم را پر زجر شد.
تربیت درّ گران است ای علیم
هر که یابد عقل او گردد سلیم
بسیار زیبا و آموزنده بود