بنام هستی بخش مهربان
(دلنوشته های پراکنده)
1- « قدر عافیت »
خدایا کس نداند جز تو دردم
تو میدانی فقط، با خود چه کردم
نـدانسـتم ، قــدرِ عـافیـت را !
که اینک با مصائب در نَبَردَم
( نژاد – 1397)
2- « امید به خدا »
ناامیـدی در دلم جائی ندارد، چون تو را دارم خدا !
غم ندارم گر سرم دنیا ببارد، چون تو را دارم خدا !
* * * * *
باک از هیچ قدرتِ دنیـا ندارم، چون تو را دارم خدا !
هیچ شک، از بخشش فردا ندارم، چون تو را دارم خدا !
( نژاد - 1398 )
3- « سعادت »
سعادت گر بُوَد قصد و مُرادَت
صِـراطِ مستقیم باشد سعادت
* * * * *
چو خوشبختی اگر باشد مُرادت
به راهِ راست می یـابی سعادت
( نژاد - 1398 )
4- « آتش عشق »
بِنما مَدَدَم تا زِسُوِیدایِ وُجـود
مشتعل شوم زآتشِ عشقِ اَزلی
* * * * *
بِنما مَدَدی تـا که بسـوزد شیطان
در وجودِ من زآتشِ عشقَت یارَب
* * * * *
دَستَم به دعا، تا که از آن آتشِ عشقت
شاید که فِـتـَد شعله به خرمَنِ وجودَم
( نژاد - 1399 )
5- « ظاهر و باطن »
باطـن آن نَبـوَد که در ظاهر برای ما عیان است!
مصلحت درآنچه بیند چشم ، پرهیز از بیان است!
( نژاد - 1400 )
6- « جان و جانان »
جان نباشد قابل اندر راهِ دوست
جان فدای آنکه هستی ام از اوست
گرچه جان از جانبِ جانان بُوَد
بهرِ جانان جانفشانی آرزوست
( نژاد – آذرماه 1400)
مناجاتی زیبا و شورانگیز بود