سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 27 آبان 1403
    16 جمادى الأولى 1446
      Sunday 17 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۲۷ آبان

        من شیطانی

        شعری از

        مهدی حیدری

        از دفتر ساده نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۰۵:۴۸ شماره ثبت ۱۱۴۰۷۲
          بازدید : ۲۴۰   |    نظرات : ۲۱

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر مهدی حیدری

        ای دل خودت پیدا بکن ان ساغی هم جنس خود
        نامحرمی گر امدت پنهان بکن هر سر خود

        اینجا جهانی بس غریب هستند دغلکارو فریب
        یارت تو خود پیدا بکن یاری سبکبارو نجیب

        گر لحظه ای غفلت کنی در را به هر کس وا کنی
        بر مِلک دیگر میروی بندی خودت بر پا کنی

        ازاد به این مُلک امدی در شان یک شاه امدی
        امضا بر آن عهدت زدی بر قصدو با راه امدی

        گر هم فراموشش کنی، عهدت بخاطر گم کنی
        وجدان شهادت میدهد ،گر خود تمنا چون کنی

        این جمع من ها از درون ،جا کرده اند در تو کنون
        با تو چنان در هم شدند گویی زیک روحید و خون
         
        هر گز نباشد خاطرت، روزی که شیطان امدت
        چون قطره ای ناپاک که ،الوده کردآن دامنت

        روزی دگر هم قطره ای، هر قطره بهرت شد( مَنی)
        هر جا شدی غافل چنین تیشه به اصل خود زدی

        دیگر نمیدانی خودت باشد کدام( من) اصل توست
        آشفته جمعی از بتان دور از زمان وصل توست

        حالا دگر چاره بکن خود را رها از من بکن
        وقتی شدی با او یکی خود امر بر عالم بکن
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۸:۵۵
        درود بزرگوار
        بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
        جسارتا قافیه نداشت خندانک
        مهدی حیدری
        مهدی حیدری
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۳
        سلام
        ممنون از حضور و توجهتون .
        بنده شاعر نیستم ولی خیلی علاقه مندم به شعر.از اینکه شعرهام رو اینجا منتشر میکنم اینه که بلکه بتونم از محضر اساتید چیزی یاد بگیرم و نوشته هام رو به شعر شبیه کنم.
        ممنون میشم اگه بیشتر توضیح بدید.چون خودم فکر کردم درسته که منتشر کردم.اشکالش رو واضحتر بفرمایید تا یاد بگیرم.
        اگه فرصت کردید و اسباب مزاحمت نمیشه البته🌹🌹
        ارسال پاسخ
        مهدی حیدری
        مهدی حیدری
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۳
        سلام
        ممنون از حضور و توجهتون .
        بنده شاعر نیستم ولی خیلی علاقه مندم به شعر.از اینکه شعرهام رو اینجا منتشر میکنم اینه که بلکه بتونم از محضر اساتید چیزی یاد بگیرم و نوشته هام رو به شعر شبیه کنم.
        ممنون میشم اگه بیشتر توضیح بدید.چون خودم فکر کردم درسته که منتشر کردم.اشکالش رو واضحتر بفرمایید تا یاد بگیرم.
        اگه فرصت کردید و اسباب مزاحمت نمیشه البته🌹🌹
        ارسال پاسخ
        شاهزاده خانوم
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۱
        سلام خندانک
        زیبا بود موفق باشید خندانک
        محمدحسن پورصالحی
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۳:۳۴
        سلام بزرگوار
        بسیار زیبا و دلنشین است
        لذت بردم از قلم شما 🙏🌺
        مهدی حیدری
        مهدی حیدری
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۴
        سلام قاراداش
        محبتیز ارتوق.لطف ایلدین تشریف گتدین.🌹🌹
        ارسال پاسخ
        سارا (س.سکوت)
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۵:۳۲
        درود بر شما بزرگوار
        شعر زیبایی بود
        موید باشید وتندرست خندانک خندانک
        مهدی حیدری
        مهدی حیدری
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۵
        سلام.
        لطف دارید ممنون از توجهتون 🌹🌹
        ارسال پاسخ
        معصومه خدابنده
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۸:۳۰
        درود بر شما
        زیبا سرودید
        موفق باشید
        🎋
        مهدی حیدری
        مهدی حیدری
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۸
        سلام.
        تشکر از حضورون.لطف دارید🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        مهدی حیدری
        مهدی حیدری
        دوشنبه ۱۸ مهر ۱۴۰۱ ۱۹:۳۸
        سلام.
        تشکر از حضورون.لطف دارید🌹🌹🌹
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۸:۰۲
        سلام و درود

        چند نکته
        ۱_ ساقی نه ساغی

        ۲_ جنس با سر
        گم با چون
        آمد با دامن
        من با زد
        من با عالم
        همقافیه نیستند

        ۳_ کدام من
        در بیشتر مواقع دو حرف میم یا هر دو حرفِ همشکلِ پشت هم باعثِ سکته قبیح در شعر می‌شوند

        کدا(م م)ن

        ۴_ وزن شعر در بیشتر مصاریع مخدوش است که بیانش گره‌ای از کار شما وا نمی‌کند پیشنهاد می‌کنم اولاً کتاب عروض و قافیه دکتر شمیسا یا جناب کاظم کاظمی را بخوانید ثانیاً فعلاً تک بیت(مفردات) مشق کنید و از نوشتن اشعار طولانی پرهیز کنید چرا که کیفیت مهم است نه تعداد ابیات!

        ۵_ از شعارزدگی و ناصح بودن در شعر جداً پرهیز کنید چرا که بر تنِ شعر زار می‌زند و آفتی‌ست برای شعر!

        ۶_ کهن گویی اشکال نیست امّا کهن باید در خدمت شعر معاصر باشد، اثر خالی از صُورِ خیال(نقاشی) نهایت در اعلا درجه می‌شود متنی نظم گرفته نه شعر


        چون خودتان در خصوصی فرمودید جسارت کردم
        مهدی حیدری
        مهدی حیدری
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۰۹:۱۳
        بله بنده حتی اصرار کردم.برای یکی دیگه از اساتید نوشتم که بنده شاعر نیستم اینجا هم حضور دارم که از اساتید یاد بگیرم و این نوشته ها رو شبیه شعر کنم.
        بسیار بسیار محبت کردید که با حوصله شرح دادید.ممنون
        ارسال پاسخ
        تکتم حسین زاده
        تکتم حسین زاده
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۱۶:۱۸
        درودها استاد لاهیجیِ بزرگوار ،چه خوب که شما اساتید دلسوز و کاربلد در سایت حضور دارید
        ⚘⚘⚘
        ارسال پاسخ
        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۲۱:۴۹
        سلام
        بزرگوارید این از طبع بلند شماست!

        باور بفرمایید شاعر بودن تحفه‌ای نیست، دردی که شاعر بر دل می‌کشد کوه را از هم می‌پاشد، تنهاترین افرادِ آدم و حوا شاعرند بگذارید خاطره‌‌ای از جناب استاد خوش‌عمل برایتان نقل قول کنم


        (با برخی شاعران مبتدی و ضعیف که چند سالی است در گروههای مختلف شعر می گذارند در تماس بوده ام. نمی دانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه به جز یکی دو نفر همه شان اشراف کامل به عروض دارند و با این تصور باطل که هرچه بیشتر مطالب عروضی را بدانند و از حفظ باشند شاعر خوبی خواهند شد و شعرشان خوب خواهد بود بیشتر کتب عروضی قدیم و جدید را به حافظه سپرده اند و یا در فرهنگسراها و دیگر مراکز فرهنگی و ادبی ساعتها پای درس استاد نشسته اند و آن مطالب را آموخته اند.اغلب بی آن که صاحب استعداد باشند و طبع خداداد داشته باشند خیال کرده اند هنر و فن شعر هم اکتسابی است و هرچه بیشتر در عروضیات مستحیل شوند در زمینه ی شاعری بیشتر خواهند درخشید. به نظر من چنین افرادی را نباید امیدوار کرد ؛ چون چند دهه هم که بگذرد شاعر نخواهند شد و حداقل ناظم متوسطی خواهند شد. این افراد باید بختشان را در هنرهایی غیر از شعر بیازمایند.
        من با افرادی ازین دست دهه ها در ارتباط بوده ام. در مجله ی جوانان امروز ( بخصوص دهه ی شصت) بی شمار ازین افراد را با نصیحت و اگر کارگر نبود برخورد تند از ادامه ی شعرگویی (که در آن توفیقی نداشتند) منصرف کردم.
        سه چهار سال پیش برای انجام کاری به وزارت ارشاد طبقه ی چهار رفته بودم. یکدفعه مردی حدودآ چهل ساله به طرفم آمد و ضمن در آغوش کشیدنم قصد داشت دستم را ببوسد که او را ازین کار بازداشتم. گفت: استاد عزیز! آن زمان که شما در جوانان امروز مشاور ادبی بودید بزرگترین خدمت را به من کردید. من تصور کردم از شاعران مبتدی آن زمان است که امروز در شعر و شاعری به جایی رسیده است. خواستم دراین خصوص از او بپرسم که گفت: سه چهار بار برایتان نوشته هایی که فکر می کردم شعر است فرستادم و شما هر بار مرا از ادامه کار منع کردید. عاقبت نا امید شدم و عوض پرداختن به مثلآ شعر و شاعری به تحصیلاتم پرداختم. کم کم دریافتم که حق با شما بوده است و من استعدادی در زمینه ی شعروشاعری ندارم. خلّص کلام این که بنده ی چاکر شما امروز از تجّار به نام در عرصه ی کاغذ و ملزومات نشر و چاپم و وضع مالی بسیار خوبی دارم ؛ اما ـ معذرت می خواهم که این جمله را می گویم ـ جناب عالی همان شاعر یک لاقبای دهه ی شصت که بودید هستید!صورتش را بوسیدم و جهت تکمیل حرفهایش افزودم: و تازه در شعروشاعری هم به جایی که دلخواهم بود نرسیده ام و هنوز هم برای چاپ یک جزوه و اموری از این قبیل راهها باید طی کنم و مجیز این و آن را بگویم و آخرش هم همه چیزم هباءً منثوراست…..
        این همه را عرض کردم تا گفته باشم من و شمایی که سالهاست در وادی شعر تجربه اندوخته ایم وقتی با افراد فاقد استعداد روبرو شدیم بیهوده امیدوارشان نکنیم. این بنده ی کمین از سنّ سیزده سالگی شعر بی هیچ عیب و نقص عروضی سروده ام و از کم سن و سالترین کسانی بودم که شعرم در کنار شعر بزرگان معاصر در مطبوعات مختلف چاپ می شد. در سن پانزده سالگی قصیده می سرودم بالغ بر چهل بیت که هیچ استادی نمی توانست ایرادی عروضی بر آن بگیرد. حال در سنّ شصت و سه سالگی قبای ژنده ام را گَلِ کدام میخ استوار در شبستان شعر و ادب آویخته ام و بر چه چیز خود می بالم؟ آیا جز بالشی که زیر سر می گذارم چیزی دیگر برای بالش دارم؟!! خوب؛ ندارم)



        سید محمدرضا لاهیجی
        سید محمدرضا لاهیجی
        سه شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۱ ۲۲:۰۰
        سلام
        لطف دارید

        با اجازه مته به خشاش بگذارم و کمی اذیّت کنم شما را خندانک

        اساتید درست نیست!

        استاد مصادره به مطلوب از زبان عربی‌ست و اصل آن استاذ است، در زبان عرب جمع مکسر استاد اساتید است، امّا در زبان فارسی جمع مکسر نداریم بنابراین جمع استاد می‌شود استادان!

        لاهیجی‌ام شاگردی دون پایه است
        تکتم حسین زاده
        تکتم حسین زاده
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۱۰:۵۱
        سلام
        چه جالب نمیدونستم، ممنون که توضیح دادید⚘
        باز هم خداروشکر که هستید
        مهدی حیدری
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۲۲:۵۹
        جناب لاهیجی اب پاکی رو روی دست ما ریختید .خدا خیرتون بده من از همین حالا قدر دانی میکنم .نیازی نیست زمان بگذره ولی از این بابت که یک نفر پیدا شد بهم بگه این چیزا که سر هم کردی شعر نیست.و این خیلی خوبه تا اینکه خودم با توهم اینکه دارم شعر میگم خودم رو شاعر بدونم و در هر محفلی مثل اینجا خودم رو وارد کنم.
        یه گله از مدیر سایت دارم که برای پاک کردن این نوشته ها باید حتما اشتراک بگیریم و از طرفی هم گرفتن اشتراک تقریبا ناممکنه.باید برم عابر بانک و....در هر صورت در تلاشم که نوشته ها رو حذف کنم اگه خداوند یاری کنه و از پسش بر بیام😂
        مهدی حیدری
        چهارشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۱ ۲۳:۰۵
        مطلب دوم اینکه با بخشی از فرمایشات شما موافق نیستم .البته جسارت نباشه عرض میکنم الان.
        گرچه میدونم بحساب تواضع یسری مطالب رو نوشتید ولی بعد یک عمر شاعری شما شاعر هستید و این خودش کم چیزی نیست.البته درس پس میدم و هدف حفظ ادب و انجام وظیفه ست که جواب مناسب داده باشم والا در محضر شما این صحبتها زیره به کرمان بردنه.
        حافظ و سعدی و مولانا هم چیزی نداشتند جز شاعری.و اتفاقا تنها شاعری براشون ماندگار شد .
        حضرت عالی هم از سرمایه های ادبی فارس زبانها هستید و قدر دان حضورتونیم.
        موفق و پایدار باشید.باز هم ممنونم از راهنمایی تون و اب پاکی که ریختید رو دستمون🌹🌹🌹🌹
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7