يکشنبه ۲۷ آبان
من شیطانی شعری از مهدی حیدری
از دفتر ساده نوع شعر غزل
ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۱۷ مهر ۱۴۰۱ ۰۵:۴۸ شماره ثبت ۱۱۴۰۷۲
بازدید : ۲۴۰ | نظرات : ۲۱
|
آخرین اشعار ناب مهدی حیدری
|
ای دل خودت پیدا بکن ان ساغی هم جنس خود
نامحرمی گر امدت پنهان بکن هر سر خود
اینجا جهانی بس غریب هستند دغلکارو فریب
یارت تو خود پیدا بکن یاری سبکبارو نجیب
گر لحظه ای غفلت کنی در را به هر کس وا کنی
بر مِلک دیگر میروی بندی خودت بر پا کنی
ازاد به این مُلک امدی در شان یک شاه امدی
امضا بر آن عهدت زدی بر قصدو با راه امدی
گر هم فراموشش کنی، عهدت بخاطر گم کنی
وجدان شهادت میدهد ،گر خود تمنا چون کنی
این جمع من ها از درون ،جا کرده اند در تو کنون
با تو چنان در هم شدند گویی زیک روحید و خون
هر گز نباشد خاطرت، روزی که شیطان امدت
چون قطره ای ناپاک که ،الوده کردآن دامنت
روزی دگر هم قطره ای، هر قطره بهرت شد( مَنی)
هر جا شدی غافل چنین تیشه به اصل خود زدی
دیگر نمیدانی خودت باشد کدام( من) اصل توست
آشفته جمعی از بتان دور از زمان وصل توست
حالا دگر چاره بکن خود را رها از من بکن
وقتی شدی با او یکی خود امر بر عالم بکن
|
|
نقدها و نظرات
|
سلام ممنون از حضور و توجهتون . بنده شاعر نیستم ولی خیلی علاقه مندم به شعر.از اینکه شعرهام رو اینجا منتشر میکنم اینه که بلکه بتونم از محضر اساتید چیزی یاد بگیرم و نوشته هام رو به شعر شبیه کنم. ممنون میشم اگه بیشتر توضیح بدید.چون خودم فکر کردم درسته که منتشر کردم.اشکالش رو واضحتر بفرمایید تا یاد بگیرم. اگه فرصت کردید و اسباب مزاحمت نمیشه البته🌹🌹 | |
|
سلام ممنون از حضور و توجهتون . بنده شاعر نیستم ولی خیلی علاقه مندم به شعر.از اینکه شعرهام رو اینجا منتشر میکنم اینه که بلکه بتونم از محضر اساتید چیزی یاد بگیرم و نوشته هام رو به شعر شبیه کنم. ممنون میشم اگه بیشتر توضیح بدید.چون خودم فکر کردم درسته که منتشر کردم.اشکالش رو واضحتر بفرمایید تا یاد بگیرم. اگه فرصت کردید و اسباب مزاحمت نمیشه البته🌹🌹 | |
|
سلام قاراداش محبتیز ارتوق.لطف ایلدین تشریف گتدین.🌹🌹 | |
|
سلام. لطف دارید ممنون از توجهتون 🌹🌹 | |
|
سلام. تشکر از حضورون.لطف دارید🌹🌹🌹 | |
|
سلام. تشکر از حضورون.لطف دارید🌹🌹🌹 | |
|
بله بنده حتی اصرار کردم.برای یکی دیگه از اساتید نوشتم که بنده شاعر نیستم اینجا هم حضور دارم که از اساتید یاد بگیرم و این نوشته ها رو شبیه شعر کنم. بسیار بسیار محبت کردید که با حوصله شرح دادید.ممنون | |
|
درودها استاد لاهیجیِ بزرگوار ،چه خوب که شما اساتید دلسوز و کاربلد در سایت حضور دارید ⚘⚘⚘ | |
|
سلام بزرگوارید این از طبع بلند شماست!
باور بفرمایید شاعر بودن تحفهای نیست، دردی که شاعر بر دل میکشد کوه را از هم میپاشد، تنهاترین افرادِ آدم و حوا شاعرند بگذارید خاطرهای از جناب استاد خوشعمل برایتان نقل قول کنم
(با برخی شاعران مبتدی و ضعیف که چند سالی است در گروههای مختلف شعر می گذارند در تماس بوده ام. نمی دانم بگویم خوشبختانه یا متأسفانه به جز یکی دو نفر همه شان اشراف کامل به عروض دارند و با این تصور باطل که هرچه بیشتر مطالب عروضی را بدانند و از حفظ باشند شاعر خوبی خواهند شد و شعرشان خوب خواهد بود بیشتر کتب عروضی قدیم و جدید را به حافظه سپرده اند و یا در فرهنگسراها و دیگر مراکز فرهنگی و ادبی ساعتها پای درس استاد نشسته اند و آن مطالب را آموخته اند.اغلب بی آن که صاحب استعداد باشند و طبع خداداد داشته باشند خیال کرده اند هنر و فن شعر هم اکتسابی است و هرچه بیشتر در عروضیات مستحیل شوند در زمینه ی شاعری بیشتر خواهند درخشید. به نظر من چنین افرادی را نباید امیدوار کرد ؛ چون چند دهه هم که بگذرد شاعر نخواهند شد و حداقل ناظم متوسطی خواهند شد. این افراد باید بختشان را در هنرهایی غیر از شعر بیازمایند. من با افرادی ازین دست دهه ها در ارتباط بوده ام. در مجله ی جوانان امروز ( بخصوص دهه ی شصت) بی شمار ازین افراد را با نصیحت و اگر کارگر نبود برخورد تند از ادامه ی شعرگویی (که در آن توفیقی نداشتند) منصرف کردم. سه چهار سال پیش برای انجام کاری به وزارت ارشاد طبقه ی چهار رفته بودم. یکدفعه مردی حدودآ چهل ساله به طرفم آمد و ضمن در آغوش کشیدنم قصد داشت دستم را ببوسد که او را ازین کار بازداشتم. گفت: استاد عزیز! آن زمان که شما در جوانان امروز مشاور ادبی بودید بزرگترین خدمت را به من کردید. من تصور کردم از شاعران مبتدی آن زمان است که امروز در شعر و شاعری به جایی رسیده است. خواستم دراین خصوص از او بپرسم که گفت: سه چهار بار برایتان نوشته هایی که فکر می کردم شعر است فرستادم و شما هر بار مرا از ادامه کار منع کردید. عاقبت نا امید شدم و عوض پرداختن به مثلآ شعر و شاعری به تحصیلاتم پرداختم. کم کم دریافتم که حق با شما بوده است و من استعدادی در زمینه ی شعروشاعری ندارم. خلّص کلام این که بنده ی چاکر شما امروز از تجّار به نام در عرصه ی کاغذ و ملزومات نشر و چاپم و وضع مالی بسیار خوبی دارم ؛ اما ـ معذرت می خواهم که این جمله را می گویم ـ جناب عالی همان شاعر یک لاقبای دهه ی شصت که بودید هستید!صورتش را بوسیدم و جهت تکمیل حرفهایش افزودم: و تازه در شعروشاعری هم به جایی که دلخواهم بود نرسیده ام و هنوز هم برای چاپ یک جزوه و اموری از این قبیل راهها باید طی کنم و مجیز این و آن را بگویم و آخرش هم همه چیزم هباءً منثوراست….. این همه را عرض کردم تا گفته باشم من و شمایی که سالهاست در وادی شعر تجربه اندوخته ایم وقتی با افراد فاقد استعداد روبرو شدیم بیهوده امیدوارشان نکنیم. این بنده ی کمین از سنّ سیزده سالگی شعر بی هیچ عیب و نقص عروضی سروده ام و از کم سن و سالترین کسانی بودم که شعرم در کنار شعر بزرگان معاصر در مطبوعات مختلف چاپ می شد. در سن پانزده سالگی قصیده می سرودم بالغ بر چهل بیت که هیچ استادی نمی توانست ایرادی عروضی بر آن بگیرد. حال در سنّ شصت و سه سالگی قبای ژنده ام را گَلِ کدام میخ استوار در شبستان شعر و ادب آویخته ام و بر چه چیز خود می بالم؟ آیا جز بالشی که زیر سر می گذارم چیزی دیگر برای بالش دارم؟!! خوب؛ ندارم)
| |
|
سلام لطف دارید با اجازه مته به خشاش بگذارم و کمی اذیّت کنم شما را اساتید درست نیست! استاد مصادره به مطلوب از زبان عربیست و اصل آن استاذ است، در زبان عرب جمع مکسر استاد اساتید است، امّا در زبان فارسی جمع مکسر نداریم بنابراین جمع استاد میشود استادان! لاهیجیام شاگردی دون پایه است | |
|
سلام چه جالب نمیدونستم، ممنون که توضیح دادید⚘ باز هم خداروشکر که هستید
| |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود
جسارتا قافیه نداشت