■
وقتِ تراخمِ سگِ سلولِ شهرِ چشم
وقتی عروسکِ غلطاندازِ زشتِ درد
پشتِ دخانیاتِ تمرگیده در گلو
خوابید با خروسِ بدونِ سلاحِ سرد
■
آری خیالِ کالِ خیابانِ خطخطی
شهریورِ لوندِ عقبگردِ انزواست
خُرناسِ چیزِ تختِ کرِ دکلمهنکن
غوکِ مساحتِ شبِ سمفونیِ عزاست
■
سوناتِ اوّلِ بدلیجاتِ دستِ مرگ
پیچیده در اتاقِ یخاندودِ بی نَفَس
رد داده بوفِ کورِ فراگورِ مستطیل
اکسیژنِ لباسِ مرا خورده یک مگس
■
میدانِ آشناییِ من با خودم چقدر
دورِ سرِ شقیقهخُورم تیر میکشد
یک مشت قرصِ گیشهٔ شیشه شکنجهگر
سرگیجه گِردِ سوژهٔ واگیر میکشد
■
مخصوصِ استراحتِ مطلق سفارشی
غم بر سرِ حروفِ دلم داد میزند
رویِ ذغالِ عاطفه آتش یواشکی
پسوردِ خاطراتِ مرا باد میزند
■
در بقچهٔ ملاجِ دمر گشته بر زبان
نیچه دوباره فلسفه تدریس میکند
با مخ که میخورم به زمینِ بلوغِ سنگ
قصری کنارِ مسئله تأسیس میکند
■
باید دوباره نوک بزنم بر حواسِ پرت
پرتم کند به کشورِ بیدارباشِ خواب
با نبشِ قبرِ پاکتِ سیگارِ کافکا
تابوتِ شاپرک شدنم را کنم خراب
■
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سید محمدرضـا لاهیجی
ساکوتی.هند
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بسیار سخت است شعرتان عزیز
البته درک میکنم که شاعر گاهی کشش بسیار زیادی به سرودن آثار معمایی و پیچیده دارد که گاهی فقط خودش میداند چه گفته است
گاهی آثار آنچنان دچار تزاحم خیال میشوند که کدیابی هم بسیار دشوار میشود.
منتها در کل زیبا بود 🌺🌺🌺