شنبه ۱۰ آذر
|
آخرین اشعار ناب علیرضا محمودی
|
داغ اگر بر دل نشیند ،سوزش دل بی صداست
داغ پیشانی برادر ، از پی رنگ و ریاست
آنکه دارد داغ دل تا ریشه سوزد بی صدا
وان که دارد داغ صورت صاحب صد ادعاست
یوسف ار در چاه کینه یا به زندان حبس شد
نیست غم زیرا که او را یار و پشتیبان خداست
هر که چون فرهاد عاشق شد ندارد واهمه
در هوایِ عشقِ شیرین دادن جان هم رواست
هرکه را چون شمع استاد است میسوزد تمام
در کلاس عاشقی پروانه بودن مرحباست
آدمی را خوی نیکو شرط انسان بودن است
طالب دنیاشدن آیین هر شاه و گداست
عالم و صاحب هنر چون مُشک و عنبر خامُش است
طبل از بی مغز بودن صاحب صوت و صداست
دستگیری بر ضعیفان جامه ی مردانگی است
ور نه هر رند و عیاری مدعای این قبا است
میهمان باشی به دنیا چند روزی ای علیم
توشه ای برچین که دار آخرت بس پر بلاست
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و آموزنده بود