من حواسم به تو پرت است...
تو اما پَرتی..
هرچه از عشق بگویم..
تو گذاری شَرطی..
قبل آغاز ،به تو باخته ام..
با همه خوب و بدت
با دل و جان،، ساخته ام..
محوِ زیبایی ِ تو..
از عطشت،
با تو که نه..
با هوسِ عشقِ تو آمیخته ام..
سر به زیرِ تو شدم،
هر چه به من زخم زدی،
چشم بر هم زدم و
لب به لبم دوخته ام..
به وصالت دل و دین،
خُلد برین..
روح و دلم،
جسم و تنم،
تک تک اعضای وجودِ بدنم،،
این همه را
در طَبَقی
پیش تو انداخته ام..
و من آخر..
دل وا مانده یِ
بی حوصله ام را چه کنم؟!
که حواسش به تو پرت است...
تو اما پرتی..
هر چه از عشق بگوید..
تو گذاری شرطی..
مهدی حیدری گودرزی
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بسیار زیبا و خوش آهنگ بود