پایان
(درکویر خشک تان باران نمی آید دگر
باد می کارید وجز طوفان نمی آید دگر)
سنگ روی سنگ را جایی نمی آید به بند
خانه ویران را به فکر ایوان نمی آید دگر
تا به فکر خوردن از ماله دگر باشی بدان
در زمین گندمش یک نان نمی آید دگر
بر سروسامان دگربودش بسی سامان ولی
بی سر و سامان تو را سامان نمی آید دگر
بس ریا بودش همه یک دم مسلمانی نبود
مومنی هم خانه شد شیطان نمی آید دگر
بیخودی دلخوش بدان میوه نباش
هسته با آبمیوه در لیوان نمی آید دگر
مردی و مردانگی را اعتمادی نیست هان
در مرام پست و بی وجدان نمی آید دگر
ذره ای از اعتماد چشمه گر آبی خوری
اعتمادی را به دست آسان نمی آید دگر
گر بدی کردی توخوش باش و برو بادیگری
مرد را در جمع نامردان نمی آید دگر
یادمان باشد اگر شد در میان قول و قرار
گر شکستی عهد خود پیمان نمی آید دگر
حک کنید بر سنگ قبر من که بعد مردنم
شاعری با سوز دل خندان نمی آید دگر
گر به پایان سوز دل آمد قلم از سر نوشت
در خیالش نقطه ی پایان نمی آید دگر
سجاد_سنبلی
*سوز_دل*
سلام بر غربت تو و بر تمام تنهایی ات،
یا جواد الائمه! هر چند دست ما از آستان تو کوتاه است؛
امّا دل بر ضریح دیر آشنای تو بسته ایم؛ تا با کرامت ازلی ات، گره گشای آرزومندی ما باشی.
مولا جان! به صداقت اشک ها قسم، که نیازمندانِ آستان توایم؛ جرعه ای از دریای معرفت ما را بنوشان!
سالگرد شهادت امام نهم حضرت جواد الأئمه را به تمامی شیعیان آن بزرگوار تسلیت می گوییم،