کوله بر

با سلام بر اهالی شعر ناب

و مهرداد جان ترین
تصمیم گرفته بودم چند روزی پنجره سبزی باز نکنم و این ستون سبز را اشغال نکنم خودم هم گاهی از تعدد حضورم در این ستونِ کاملا تخصصی و آن هم با حضور اساتید و صاحب نظران خوب سایت خجالت میکشم، اما چه کنم که مهرداد بار دیگر با شعری جذاب و خواندنی و دلربا مجبورم کردم عهد شکنی کنم و با کلی کلنجار با خودم امدم چند خطی روده درازی نمایم، شعر جناب مهرداد عزیزیان را بدون تعارف یکی از بهترین اشعاری میدانم که از قلمش خواندم کمی هم شوکه کننده بود از این جهت که کثرت اشعار ارسالی اش آنهم به فاصله کم همیشه این باور را در من ایجاد کرده بود که شعر و قلم مهرداد همین است که هست نه قوی تر نه ضعیف تر، اما این شعر را شخصا چیزی فراتر دیدم اولا امروزی تر، بروز تر تا حدودی نسبت به چند شعر قبلی(دوری از کهن نویسی، ریختار بهتر و ساده تر در عین انسجام معنایی و تصویری ) دوما عمیق تر، فلسفی تر، تفکر برانگیز تر ( عدم استفاده و استعمال ترکیبات و واژگان عجیب و غریب و فیلسوف مابانه، عدم صوفی انگاری بی نتیجه)سوما خوش فرمی و یکدستی وزنی و موسیقیایی و کلی المان شعری دیکر که کار و اثر مهرداد را حداقل برای من شیرین و جذاب کرده است. شاید در همین چند ساعتی که از انتشارش گذشته بیش از یازده بار خوانده ام؛
بریز زندگی ام را که باز سر بکشم
ببخش تا نفسم را عمیق تر بکشم
بگیر دست مرا تا به قعر غم نروم
برای کندن از چاه بال و پر بکشم
عجب درخت بلندی است ذهن منتظرم
بیا که بر تن پوسیده اش تبر بکشم
حالت مستی وار و خلسه گون حین خوانش این چند بیت به من دست داد که هیچگاه فراموش نخواهم کرد چون شایدبارها و بارها ترکیب چاه غم، قعر غم، دریای غم وتلمیح تیشه و فرهاد و کوه را اشعارِ شاعران زیادی خوانده ایم و قطعا تکرارش نیاز به نو آوری و خلاقیت دارد
(انجا که حافظ می گوید:
یک قصه بیش نیست غمِ عشق، وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است) که مهرداد به زیبایی انجام داد و چه زیبا و بدیع انجا که میگوید؛
کنون که قصه فرهاد گفته شد باید
در اوج قله ی تصمیم کوله بر بکشم
تلفیق داستان و تلمیح فرهاد وکوه بیستون با کوله بر که شاید اشاره مستقیم به قشر کولبرها نداشته باشد(شاید هم باشد شایدهم شعر از زبان یک کولبر باشد و این هم از قدرت تاویل پذیری شعر است) هرچه بود تلفیق زیبا و منسجمی بود و همینکه گوشه ذهنی به یاد این قشر افتادم فوق العاده بود
در انتها بدون پرداخت بیشتر به جزییات و محتوا که خود گویای همه چیز است به مهرداد عزیز بابت کار قشنگش تبریک میگویم و بازهم منتظر اشعار زیبایش خواهم بود
واقعا لذت بردم

یاحق🌹🌹🌹

سلام
بی هیچ تملق و تعارفی شما یکی از بهترین کلاسیک سرایان سایت هستید تسلط شما بر وزن عالی است و اگر یک مقدار بر ریزه کاریها دقت بیشتری بفرمایید مسلما عالی تر هم می شود
مثلا در بیت میان صورت خیسم دوچشم بی خبرند
چقدر باید از این جفت بی خبر بکشم
اگر به جای اشاره مستقیم به چشم از استعاره استفاده می کردید وبی خبری دوبار تکرار نمی شد مخاطب با کنکاش به کشف چشم می رسید لذت بیشتری داشت مثلا اگر اشکال وزنی نداشته باشد اینگونه می سرودید
انتظار موج می زند میان صورت خیسم
چقدر باید از این جفت بی خبر بکشم
البته شما با سواد شعری که دارید مسلما به نتایج بهتری می رسید