سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 9 آذر 1403
  • روز بزرگداشت شيخ مفيد
28 جمادى الأولى 1446
    Friday 29 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      جمعه ۹ آذر

      عاشورا

      شعری از

      مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

      از دفتر نجوای جانسوز نوع شعر قصیده

      ارسال شده در تاریخ پنجشنبه ۱۲ خرداد ۱۴۰۱ ۱۴:۰۱ شماره ثبت ۱۱۰۵۸۸
        بازدید : ۲۹۹   |    نظرات : ۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مهدی بدری ماشمیانی(دلسوز)

       
      عاشورا
       
      میان خیمه ها امشب وداع آخرین باشد
      جدایی حسین و یاوران از ظلم و کین باشد
       
      کند اتمام حجت شاه دین با همرهان امشب
      وداع آخرین با سبط ختم المرسلین باشد
       
      به فردا در نبرد خون شود پرپر علی اکبر
      دو دستان علمدارش جدا روی زمین باشد
       
      به فردا قاسم داماد عروسیش عزا گردد
      به خاک گرم این وادی تنش از روی زین باشد
       
      حسین امشب کنار خیمه ی خواهر همی گوید
      به فردا خواهرم زینب دلت زار و حزین باشد
       
      ولی ای مهربان خواهر مبادا غصه بگزینی
      اگر میدان روم زینب برای حفظ دین باشد
       
      به ظهر روز عاشورا شود کشته ابوالفضلم
      به فردا دشمن بی دین به شط اندر کمین باشد
       
      علیِ اصغرم فردا به میدان می رود یا رب
      تمام لشکرم آخر به عاشورا همین باشد
       
      به خون غلتیده میبینم به فردا جسم عریانم
      میان خیمه ی عترت فغانی آتشین باشد
       
      به فردا در دل گودال سرم از کینه می برد
      به همراه سنان بینم همی شمر لعین باشد
       
      به فردا سم مرکب ها به روی پیکرم آید
      ایا ای یاوران بینم که سنگی بر جبین باشد
       
      به سوی خیمه ها فردا شتابان میشود دشمن
      صدای شیهه ی اسبان یسار و هم یمین باشد
       
      به فردا ذوالجناح آید سوارش مانده در میدان
      ببیند خیمه ی عترت همی زار و غمین باشد
       
      به فردا راس خونینم به روی نیزه می گردد
      جفا و کینه ی دشمن به ما فردا چنین باشد
       
      به فردا جسم سرداران شود در دشت خون قربان
      گلوی خشک و عطشانم به روی نی یقین باشد
       
      رود زینب اسیری ای ابوالفضل علمدارم
      به سوی شام ویرانه همی غربت نشین باشد
       
      به فردا در عزای دین زمین لرزد فلک نالد
      به سوگ زاده ی زهرا غمین روح الامین باشد
       
      به ظهر روز عاشورا گلوی حق چنین گوید
      به یاران حقیقت بین هزاران آفرین باشد
      ...
      یا حسین(ع)
      ...
      مهدی بدری(دلسوز)
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۰۴:۱۳
      درود جناب بدری
      اجرت با علمدارِ کربلا


      خندانک
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      يکشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ ۰۷:۱۸

      صلی الله علیک یاسید الشهداء یامولانا یااباعبدالله الحسین

      خندانک خندانک خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      يکشنبه ۱۵ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۱۸
      درود بزرگوار
      آیینی بسیار زیبا و با شکوه بود
      دستمریزاد خندانک
      علیرضا شفیعی
      شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۱۷
      درود بر شما جناب بدری
      قصیده ای زیباست در فرهنگ عاشورایی
      سلامت باشید و سرفراز خندانک خندانک خندانک خندانک
      م فریاد(محمدرضا زارع)
      شنبه ۱۴ خرداد ۱۴۰۱ ۱۰:۴۴
      سلام آقای بدری عزیز خندانک
      زیبا و منسجم و مسلط سروده اید خندانک خندانک خندانک
      درود و آفرین بر شما خندانک

      باد صبا رفت به سوی عراق
      موسم جنگ است و جهاد و فراق

      باز، جهان در پی گردیدن است
      دست خزان منتظر چیدن است

      باطل و حق جای عوض کرده اند
      مومن و کافر همه چون بَرده اند

      جان و تن افتاده به دام هوس
      قوم بشر مانده میان قفس

      ظلم و ستم بر همه عادت شده
      دشت خدا باب شهادت شده

      ماه محرم شد و سالی دگر
      شصت و یک از هجرت پیغامبر

      کشتی اخلاص و نجات آمده
      ساقی کوثر به فرات آمده

      بَر شده مصباح هدی در زمان
      آمده بر روشنی جسم و جان

      نیک بدانید حیات بشر
      جمله عقیده ست و جهاد و خطر

      خوار نباشید در این روزگار
      سبزدلی نیک تر است از بهار

      دین چو ندارید در این زندگی
      بهره بگیرید از آزادگی

      کیست که یاری کندم دوستان
      بذر بپاشیم بر این بوستان

      داد حسین ابن علی پندها
      تا برهد جان و تن از بندها

      لیک دل دشمن او سنگ بود
      سنگ نگو! ظلمت پر ننگ بود

      سنگ در آن دشت بلا شد غمین
      کی دل آن قوم تواند چنین؟

      لقمه ی آلوده چه ها می کند؟
      جان و تن از عشق جدا می کند

      طعم گنه را چو کسی می چشد
      پرده ی انکار به حق می کِشد

      قدرت تشخیص به تقوا دهند
      متقیان رهروی روشن_رهند...

      راز شب تیره شده بر مَلا
      روز جدایی مس است از طلا

      یکطرف آکنده ز رجّاله ها
      سوی دگر ساحت آلاله ها

      ساحت هفتاد و یکی شیردل
      شیر از آن قوم دلاور خجل

      مرگ به چشم دلشان: زندگی
      همدل خورشید ز تابندگی...
      (بخشی از قصه ی کربلا_ مثنوی باد صبا_ م. فریاد)

      زنده باشید شاعر توانا خندانک


      محمدحسن پورصالحی
      دوشنبه ۱۶ خرداد ۱۴۰۱ ۲۰:۲۱
      سلام بزرگوار
      بسیار عالی سروده اید
      اجرتون با سیدالشهدا
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      لعنت الله علی القوم الظالمین
      مهدی صدری دولق
      دوشنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۱ ۱۸:۰۹
      سلام جناب. بسیار زیبا بود❤️
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2