زخمی ترینِ شعر

درود بزرگوار
زیبا و جالب بود

درود آقای تمدن گرامی
شعری زیبا و زنده
آری! همه آسوده خوابند و
زخمی ترین شعرها بیدار...
(مهدی تمدن)


چشم خورشيد و خروس و شمع هم در خواب مانده
سهم ما از سرزمين اين خفته آبادست ياران

ناله مي آيد ز هر سو، كذب مي گويد ترازو
در كتاب شهر ما آيات بيدادست ياران

زن اسير بدگماني، مرد فكر لقمه ناني
كيست اينجا آنكه از بند غم آزادست ياران؟

با ترازوي حقيقت زندگي را وزن كردم
كاخ هستي بي عدالت سست بنيادست ياران

دختر انديشه هايم هرزه شد در چنگ ظلمت
حجله ي سرخ شهادت فكر دامادست ياران

مادران خفتند و مردان و زنان و كودكان هم
آنكه بيدارست امشب باز فريادست ياران
(م. فریاد)

آفتاب اندیشه تون تابان

درود جناب تمدن عزیز
لذت بردم 🤍