ساحری هنگام مرگش بود و جادویی نداشت
دکتری درگیر دردی شد که دارویی نداشت
پادشاه زورگو هم بعد عمری قتل عام
این اواخر تاج و تخت و زور وبازویی نداشت
شیر سلطانی که جنگل را تصرف کرده بود
عاقبت زور شکار بچه آهویی نداشت
اشک زنبور عسل تلخ است زیرا بینوا
شهد شیرین برلبانش داشت،کندویی نداشت
زاهد بیچاره بعد از روزگاری اجتناب
مست رویی شد که حتی خال ابرویی نداشت
کل دارایی مارا برد گردون با خودش
گردش دنیای ما پایان نیکویی نداشت
شاعری چقدر سخت است باید به دنبال سوژه بود باید به دنبالِ واژه بود با علم روز آشنا بودن که اولویت است ، فکر میکنم بعد از کار در معدن سخت ترین کار جهان باشد... آشنا بودن و خواندن کُتُبِ گذشته و مهم تر از همه اینگونه خلاقیت که شما بزرگوار داشتید .
زیبا بود جالب و خواندنی .
موید باشید .