سلام محمد شریف عزیزم
خوش آمدی داداش
والا حل سوالهای تو با یه کامنت یا دو سه کامنت هم امکان پذیر نیست
ولی هر خواننده یا مخاطب ذهنیت و پدیدارشناسی خودشو داره مثل همین شرایطی که نام بردید و اگر باشه شعر مورد پسند شماست
در چنین شعرهایی روایی یک نخ تسبیح هست که مهره های رنگانگ و به هم وصل میکنه و ممکنه تزاحم تصاویر هم داشته باشه و در نگاه اول خط و ربط ها کمی سخت بنماید اما همگی مانند سیستم یک ساعت برای نمایش دادن زمان لازم الاجرا هستند،
و نیاز به شناخت چنین سرایش هایی هم هست
هذیان سرایی
آشفتگی زبانی
ارجاعات درون و برون متنی
که از خاصیت های شعر مدرن و پستمدرنه
ولی همه ی اینها نباید باعث تکلف سرایی بشه
و اون کلید حل معما رو مخاطب پیدا نکنه
شعر وقتی موسیقی کلامی ازش گرفته میشه بیشتر رو پاشنه ی تخیل و خلق تصاویر بدیع میچرخه
که چنینش و چگونه قرار دادن این خطوط داستانی و تصویری به شاعر بستگی داره،
در کل هم همه همه ی پسند و غیرپسندها به سلیقه ی افراد برمیگرده
مخلصم
شعری پیش رو داریم از آقای پژمان بدری که چند سطری در خصوص آن خواهم نوشت
و اما
ماماتوس
نامی که شاعر از روی ذکاوت برای جذب مخاطب و به چالش، کشیدن آن روی شعرش نهاده است که در ذیل واکاوی آن را عرض خواهم کرد.
چون شعر سپید در قید و بند قافیه و ردیف و عروض معمول نیست هم قدرت مانور زیادی دارد و هم لبه ی تیز آن اگر شاعر دقت نکند بُرنده تر است و ممکن است در بین سطور خود و شعرش را سلاخی کند.
واما شعر
در دید اجمالی شعری است اپیزودیک با سکانس های مختلف که متفق القول دردی را جار میزند و این درد در ابعاد جامعه شناختی، دینی، سیاسی و حتی عاطفی ملموس است
شعر با زمان شروع میشود زمانی که غروب را به زیبایی با رنگ نارنجی و ضعف در هوا ترسیم کرده، شاید پژمان تنها کسی نباشد که مطلع شعر را با تیک تاک زمان شروع کرده اما
تاکتیک شروعش متفاوت است در لفافه است و این خاصیت شعر پسامدرن است در سرانجام های فهم
در سطر هندزفری 🔵 واو 🔵 آخر به زعم من حشو است نبودش بهتر از بودنش است و معادله ی شعر با نبودش به هم نمیریزد.
در اپیزود خیابان ترکیبات بکری مانند ترافیک تنهایی، خشم های دوگانه سوز سیری فلسفی دارد و شاعر به خوبی توانسته از زمین به فضا و یا بهتر بگویم از فیزیک به متافیزیک برود
کاری که پژمان در این شعر کرده دوری از کهنه گرایی و استفاده از المانهای امروزی برای شعر است همان چیزی که من برای شاگردانم و حتی شعرای نوپا توصیه میکنم، خوانش آثار کهن با دایره ی واژگانی نامانوس ردی خطرناک بر شاکله ی لغوی و ذهنی شاعر تازه کار میگذارد و گاهی این رد آنقدر عمیق است که شاعر امروز ما غلیظ تر و ناهمگن تر از قرون شعرای اولی شعر میگوید و دیگر نمیتواند سایر قوالب شعر را تجربه کند
و پژمان به شعرای تازه کار با این شعرش آموخته که با کلمات امروزی و نماد های مصطلح میشود شعری فاخر سرود
در ادامه ی شعر که نماد گرایی در اپیزود بعدی داد میزند، از خمش های آزادی در جامعه و به قهقرا رفتن آن با استفاده از نماد یک ساختمان عمقی به شعر داده است، اما تنها ایرادی که به این بخش میشود گرفت این است که وقتی شعر میگوییم نهتنها مخاطب خویش را در دو متری خویش، بلکه در فراسوی اقصای جهان باید دید و از همین زاویه بایسته است و میشود اخبار همیشه و همهجای جهان و جهانیان را رصد کرد اما شاعر با واژگانی سمبولیک تهران را در افراز شکستگی آزادی قرار داده اما میتوانست از نماد و سمبلی جهانی تر و عام تر برای این مهم استفاده کند و حتی میتوانست به جای برج آزادی از مجسمه ی آزادی استفاده کند که گلوبال تر است
ای کاش شاعر بعد از پرسش درباره ی چرایی سربه گریبان شدن برجی آزادی که میپرسد جوابی نمیداد و با چند تا علامت سوال بیشتر، مخاطب را به حل معادله اش دعوت میکرد البته در جوابش قطعی نگفته و به کار بردن 🔵 شاید 🔵 این سطر را از حشو بودن نجات داده است.
اما هر چه باشد گفتاری است هزارتو و فوق العاده
لاین عمودی، برای من بعد از برج آزادی کاربرد این واژه چوبه ی دار است و تمثیلی از بیگناه کشتن انسانها نه کشتن واقعی که این هم میتواند باشد بلکه کشتار شخصیت، فردیت، آبرو و امثالهم
انتقادی که به اپیزود بعدی میتوانم بکنم اینکه شاعر بعد از به تصویر کشیدن درد اختناق یکباره پرسشی از دردی میکند که برای مخاطب نا آشناست و آتشفشانی که سوزانده دارویی که نیست کمی دایره را تنگ گرفته و پریده به سمت بخش بعدی
و اما ماماتوس
(ابر سینهای (Mammatus) سینهکومهای (mammatocumulus) گونهای ابر است که رشتهای از ابرچههای کیسهمانند در زیر سطح اصلی آن قرار دارد.)
اشاره ی شاعر به این واژه و بخشی که در آن سیر خواهیم کرد
قطعا به بعد مجازی انسانها و اینکه هرکس آن نیست که هست اشاره دارد شاعر با درایت تمام و هدف گذاری درست استفاده ی بکری از طبیعت کرده است.
ماماتوس نماد غرور و باد کردن های الکی است سمبل خس و خاشاک هایی است که توهم درخت پسته بودن کرده اند و چه زیبا پژمان بدری آن را در شعرش کاشته است.
اینکه شاعر با این همه زیبایی، چینش های بکر، جستارهای متفلسفانه شعر گفته چرا باید از یک تصویر دم دستی، نابکر، مکررالاستفاده، در شعرش بکارد؟
🔵چرا حوضچه ی میان راه
خواب اقیانوس می بیند؟🔵
و با توجه به سابقه ی نوشتاری بندهای قبل که شاعر درد دارد و دغدغه مند است چرا حتی راضی نمیشود انسان دون پایه خواب مدینه ی فاضله را ببیند بماند دستگیری ش برای بردن او برای آرمان شهر.
(آیا دریا،) استفهام انکاری برای چه؟ ردی از دادائیسم در این جمله هست؟ چون ذهن مخاطب صغری و کبرایی برای این پرسش ندارد و منگولیسم بیشتر نمود دارد تا فرکانس و اعوجاج خطی درست منظر.
اشاره ی آگاهانه ی صدف و مروارید به همجنسگرایی عامدانه و زیبا آورده شده کدی است که در لایه ی اول ذهن به سمت همجنسگرایی جنسی سوق داده میشود اما قطعا همجنسگرایی چیستی و چگونگی بوده و زیر تابعی است از تابع کلی شعر برای برجسته سازی عناصر ناهمگون که همدیگر را در دل هم میپرورانند.
دنیای درون را نمیتوان بدون آنکه دنیای بیرون را بشناسی و صد البته بدون شناخت از جهانی که در آن زیست میکنی و غمهای آن، نمیتوان شعری سرود که جهانگیر باشد و بتواند در آرامش انسان تأثیری شگرف ایجاد کند، بحث از انحطاط فکری و اینکه تعصب غلط دینی در جامعه چه بلایی بر سر انسان می آورد در شعر پژمان بدری به خوبی نمود دارد وقتی نوع نگارش و املای مربوط به دین و اسلام دیگرگونه نوشته میشود از حکایت کج فهمی ها و نهروانی های دوران معاصر سخن میگوید.
اما شاعر آخر قصه خود را تسلیم طیف متعصب میکند و با آنها همداستان میشود تا بلکه بتواند در شلم شوربای اعتقادات منحرف حداقل بتواند آتش جنگ را بخواباند.
به باور آنها که شعر سپید را پایه گذاشتند و آنها که ادامهاش دادند و به زعم آنها که شعر سپید را فرایندی جدی برای رهایی از اسارت وزن و قافیه و نیز ساختار شکلگرفته و منطقی و چارچوبدار کلیشهطور اعم از قدیم یا جدید میدانند
به همین خاطر و نیز به واسطه فراوانی دستورالعملهای ذهنی و پیاده نشدهای که هر شاعر در ذهنش داشته و دارد و هم بهسبب فراوانی اندیشه، تنوع ایده، تنوع شیوه، تنوع بیان و نحو و نیز تنوع زبان و سبک، شعر سپید میتواند در اقدامی ماجراجویانه و گاه جدی شیوهای نوین از چینش و تقطیع و ساختمان بندی را به مخاطب پیشنهاد دهد و اتفاقی نو در عرصه ارائه سپید رقم بزند که پژمان بدری به زعم من توانسته است از پس این مهم برآید و در طول شعری که سروده با استفاده از صنایع مختلف ادبی اعم از پیوستگی مراعات النظیر ها، تشابه های ماهوی، تشخیص، جناس ها، تضاد ها، پارادوکس ها، حسن تعلیل بتواند با مخاطب همراهی نماید
ایام عزت مستدام
سید هادی محمدی