نامه ای در قالب دلنوشته (ارسالی در پاییز 1400 ) به یکی از رفیقان قدیمی که در اوج گرفتاری و ناامیدی، به خدا شکوه می کرد. شاید این نامه که در غلیان احساسات نوشته ام برای برادران و خواهران ایمانی که در این اوضاع سخت، دنیا را «تنگ» و ملال و سرد می بینند نویدبخش باشد.
به نام آرامش بخش قلب ها
رفیق عزیزتر از جانم
به جهان پیرامون خوب بنگر.
کران تا کران فقط عدالت است و تناسب و زیبایی و امید
و هر آن چه از ظلم و تباهی می بینی دستاورد انسان ظالم و جاهل است.
همه عمر در جستجوی هیجانی کم ارزش می دویم غافل از هیجانی عظیم که به زودی تجربه خواهیم کرد.
اکنون هیجان تماشای مسابقات جام جهانی آینده و تناول «چیپس و پفک» در محفل دوستانه
یا هیجان هم آغوشی با دختر «داف ......» اینستاگرامی در آینده ای مبهم
یا هیجان تصاحب خودروی فلان شرکت خارجی پس از هزار جور حساب و کتاب طاقت فرسا
یا هیجان چشیدن طعم ده ها فانی زودگذر دیگر
بیشتر ما را بر سر شوق و ذوق می آورد تا هیجان عبور از درگاه جهان ابدی و کشف دنیایی شگفت انگیز و رویایی که به زودی زود رخ خواهد داد.
عزیز دلم
تو باهوش تر از آنی که فرصت طلایی زندگی را هدر دهی برای کشف نقصان و خللی در نظام آفرینش تا توجیهی بسازی برای رنجی که می کشی.
«آسمانی فکر کن و زمینی عمل کن» و بدان که زمین خدا، منبع بی پایانی برای خلق شادکامی مشروع است.
فقط کمی معرفت می خواهد و نبوع که خدا موهبتش را به تو عطا نموده است.
از همین لحظه شروع کن!
شیره جان دنیا را بمک و تفاله اش را بیرون بیانداز. در قبال آنکه دنیا شیره جانت را می مکد و تفاله ات را به خاک خواهد سپرد.
برای شادکامی، گاهی یک شعله پز گازی سفری، تابه ای کوچک، چند تخم مرغ، تعدادی گوجه فرنگی و سایه سار یک درخت بلوط در کوهپایه زاگرس کافی ست.
و گاهی در بر داشتن زنی «جاافتاده» که «فرمانش دستت آمده باشد» نعمتی سرشار است.
و همیشه دستبوسی مادر و بر پای او خوابیدن و حظ نوازش مادرانه، اوج سرخوشی ست.
رفیق روزهای دور من
تو همیشه بهترین ما بودی و می توانی همچنان باشی. منبع سرآمدی تو، نه حساب بانکیت بود و نه احترام کوه نشینان ...... و نه مناصب حکومتی
دلیل برتری تو اخلاص بود و همت کم نظیرت در انجام کارهای بزرگی که برای مردم ایران زمین انجام دادی.
به یاد داری که هنوز 20 سال نداشتی ولی زبانت همچون مردان دنیادیده به حکمت باز می شد و قلمت اعجاز می کرد.
و نبودی بشنوی که وقتی از شگفتی تو می پرسیدند از مضمون حدیثی شریف می گفتم که: هر کس 40 روز عملش را برای خدا خالص گرداند خداوند درهای حکمت را از قلبش بر زبانش باز می کند.
به خودت بیا مرد!
برای ادامه مسیر سبز زندگی، نه تنها کسری نداری بلکه زیادی هم داری.
به زودی از آنچه در جهان بیرونی وبال گردن توست خلاص می شوی ولی مشکل اصلی در درون است.
و بدان که: «قفل اینجهانی را نتوان گشود هرگز جز با کلیدی آنجهانی»
توصیه می کنم پس از خلاصی از این گرفتاری ها، به «تنظیمات» بیست سالگیت برگردی! و فارغ از نام و ننگ های مرسوم، دنیا را از نگاه مولای متقیان علی (ع) ببینی.
از صمیم قلب دوستت دارم و همیشه در کنارت خواهم ماند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
عید مهمانی رب جلیل است امروز
حلول ماه شوال و عید سعید فطر مبارک باد
همیشه خرم و تندرست باشید