غیرت کیلو چند!؟

درود استاد احمدی زاده عزیز و گرامی
با کسب اجازه از محضر حضرتعالی
توضیح مختصری را ، در حد وسع خود،
از سروده خدمت دوستان بیان نمایم
هر چند که این افراغ اندیشه معانی ژرف و عمیق تری دارد
گر چه پیرم تو شبی تنگ در آغوشم گیر
تا سحر گه ز کنار تو جوان برخیزم
غزل حضرت حافظ معانی و ابعاد و سیعی دارد
و هر کس به اندازه وسع خود از آن تعبیر و برداشت میکند
افراغ اندیشه هم همینگونه است
اولین گام حضرتش توصیه به معشوق میکند که آغوش او اکسیر جوانی است
در حقیقت و عمق معنی، مناجاتی است با رب جلیل
ولی در سطح ،مخاطب دلبر شیدایی است و حافظ شاعری عاشق پیشه
که جوانی را در طلب یار میبیند
و در پیروی از این گونه تفکر در گذشته عده ای مردان مسن بدنبال جوانی بودند و اکسیر آنرا در آغوش زوجه های نوباوه می یافتند
جدای از اینکه آن دختر جوان هم دل دارد و بندگی حضرت عشق را بر گردن،
و در عصر ما این امر به معضل اجتماعی تبدیل شده
که عده ای از صاحبان زر و سرمایه بدون هیچ گونه تعهدی در پی سوء استفاده از دختران بیچاره هستند و کسی نمیتواند این موضوع را انکار کند
یعنی صد رحمت به پیرمردان قدیم
همانگونه که در مورد سینما گوشه ای از حقایق بر ملا شده و در دنیای سرمایه و زر و زور امری عادی شده است
این افراغ اندیشه ناب و زیبا بخوبی این معضل اجتماعی را به زیور قلم آراسته است
\"در دامان زنی جوان
پیری فرتوت دوران کودکی اش
را به بستر میبرد
زن مُرد !
پیرمرد هنوز
کودک درونش را
با افتخار جار می زد.
این افراغ اندیشه ناب \" زن مرد\" را کنایه از مرگ روحی و عشقی مظلومه این
مشکلات اجتماعی بیان نموده که در ازاء آن اغنا و شادی جوانی را برای طرفش دارد و بعضا هم به این امور افتخار میکنند
و در واقع سروده مشکل روز جوامع خصوصا کشور ما را به تصویر کشیده است
و ......

سلام.
در صفحه ی استاد ملحق . به چند نکنه مهم اشاره می‌کنم با امید به اینکه مقبول الطاف شما قرار گیرد .
نکته اول در مورد( استاد استکی) و ارزش کار
ایشان : ما در سایت‌ ناب شاعران زیادی را داریم که شعر گفته اند . به زیبا بودن و یا زیبا نبودن کار این بزرگواران کاری نداریم ، در هر صورت شعری گفته شده و برای جمع و سایت فرستاده شده که صفحه این عزیزان خالیست که اگر قرار باشد این شخص برای خودش شعر بگوید در خانه روی کاغذ برای خودش شعر میگفت بزرگوارانی همچون استاد استکی از خالی بودن این صفحه ها جلو گیری می‌کنند و خدا می‌داند که شاعر این صفحه ها از ورود همین دو سه نفر چه مقدار خوشحال می‌شوند و اجر ی که این بزرگواران از شاد کردن دل شاعرا نی که صفحاتشان خالی است می‌برند غیر قابل وصف است (پاداشتان با خدا بزرگواران)
کما اینکه استاد استکی سوای این کار ده ها کار دیگر کامنت های زیبا در صفحات پر بار، نقد های مفید بسیاری دارند که همه ما دیده ایم ...پس در نتیجه تکه کلام ایشان را مسخره کردن راهی به جایی نمی‌برد.
مطلب بعد اینکه (باب شده) خیلی راحت و زیبا دوستان اشاره به جای دیگر و یا سایت دیگر می‌کنند که ما از آنجا با هم آشنایی داریم .مثل این می‌ماند که بنده به خانه مثلا برادرم بروم و هی بگویم که بله خانه فلانی خیلی خوش گذشت و بسیار ما راحت بودیم و غذا به ما چسبید و بسیار عالی بود و چه و چه .
ببخشید جواب صاحب خانه در این مورد چیست ؟
خیلی آقایی کند جوابی به ما ندهد .در بهترین حالت.
در بد ترین حالتش هم می‌گوید (عزیز میخواهی شما دیگر به اینجا نیایی و به خانه ی همان فلانی بروی)
مطلب بعدی در مورد( استاد ملحق )
حتما و قطعا ،همه برخورد داشته ایم با شخصی که
مسئول جایی، شرکتی، بخشی، بوده و شاید هم تحصیلات مهندسی نداشته و
( جناب مهندس )خطاب شده حال اینکه( استاد ملحق گیریم که شاعر نیستند )مثلا
تکرار میکنم گیریم که شاعر نیستند
ایشان ده ساله که صاحب این سایت هستند .درست است در طول و طی این ده سال شعر گفتن و شعر خواندن و با بزرگان ادبیات گشتن آیا چیزی بلد نشدند ؟
ماهانه یک کلمه هم یاد گر فته باشند می‌شود
ده سال سابقه .ما قبل و بعدش را هم نادیده می‌گیریم.
کما اینکه واقعا اشعار جالب و ارزش مندی از ایشان خوانده ام صد بار هم ایشان گفته اند استاد نیستم و خدمتگذار شما هستم .
خدایی با همان (مثال بالای من که مسئول ی را که تحصیلات ندارد )را ما جناب مهندس صدا میزنیم برای احترام .
ایشان لیاقت گفتن( استاد )را ندارند
کما اینکه ما یعنی من بعد از یک سال شاعری با سینه ی فراخ می آیم جلو که من استادم .

....
صحبت زیاد است برای کسانی که گوش شنوایی دارند همین کافیست و برای کسانی که گوش شنوا ندارند
تا صبح هم که صحبت شود ‌کم است .
ببخشید . وقت شریف گرفته شد .
یا حق.

از غلط های املایی احتمالی پوزش میخواهم عینک همراه نبود .

درود استاد احمدی زاده عزیز و گرامی
مدیر مدبر شعر ناب
لطفا در صورت صلاح دید این پنجره سبز را حذف نمایید
متاسفانه این جناب ساکوتی دوباره کارهای ناصوابش را شروع کرده
و اقدام به دلسرد کردن دوستان مینماید
در زیر سروده \"صدایت خواهم زد\" شازده خانوم اینکار های ناصوابش را شروع نموده است:

سید محمدرضا لاهیجی
۲۳ ساعت پیش
موفق باشید
سربسته میگویم راهنمای بسیار بسیار بی سوادی را انتخاب کردید که خودش در کار خودش مانده و خزعبلاتی را بنام شعر بخورد جماعت به به و چهچه و عشق لایک و کامنت میدهد، مرجع گوگل نیست که با آن بتوانید فرق دوغ و دوشآب را تمیز دهید، مرجع کتاب و رساله استادانی مانند دکتر شمیسا، دکتر شفیعی کدکنی، دکتر موسوی گرمارودی و امثال این بزرگواران است، آن افراد بیرونی و حقیقی هم چشم مادون قرمز و سواد قالب و سبکشناسی به احتمال زیاد نداشته اند که راهنمایی خوبی برای شما باشند، اگر شعر خوب مخصوصا سپید در مجازی دیدید سلام خاص مرا به شاعرش برسانید، خاک باغچه قدرت تمیزتان را نیز کمی با بیلچه شخم بزنید و شیشه عینکتان را تمیز کنید که گلهای شعرتان را ببینید و دست به خودانکشی شعر به این زیبایی نزنید و با حرف بویناک فرد قالب نشناس و سبک ناشناس ظلم بر شعرتان روا ندارید، اگر خصوصی ام محدود نبود نقدی را که دیشب در دفاع از شعر شما نوشتم برایتان میفرستادم تا ببنید چه ظلمی در حق شعرتان دارید می کنید، چون شعر دختر من است و تحمل ستم بر او را ندارم صفحه شما را ترک میکنم!

دشمن دانا به از نادان دوست

مواظب افرادی که مغزشان کلاژی از شلغم و سیب زمینی ست باشید دچار قهر شعر اگر شوید پشیمانی دیگر سودی ندارد!

جواب کمترین به ایشان:

عباسعلی استکی(چشمه)
۷ دقیقه پیش
درود جناب ساکوتی
لطفا از حواشی پرهیز نمایید
اینجا سایتی فرهنگی آموزشی است
همانگونه که سرودن نیاز به آموزش،مطالعه و تمرین دارد
هیچکس یک شبه نقاد نمیشود و باید تمرین و ممارست کند
اینکه میفرمایید هنر شعر و نقد نزد حضرتعالی است و بس
موجب دلسردی دوستان و ایجاد حواشی در سایت وزین شعر ناب میشود
از دلسرد کردن همکاران شعر ناب چه سودی می برید؟
هر موقع که رونقی در پنجره سبز حاصل میشود
کسی از راه رسیده و دوستان نقاد را دلسرد مینماید
هدفتان از این کار ها چیست؟
آیا کسی شما را به دلسرد کردن اعضای شعر ناب مامور یا تشویق مینماید
یا جنس خودتان خرده شیشه دارد؟
شاید هم کارتان از غبطه گذشته و ....

با سلام بر اهالی شعر ناب
و جناب احمدی زاده عزیز

شاید به جرات بگم اولین باری است که پای شعر جناب فکری، سید، ملحق، احمدی زاده، مدیر، یا هر چه هر کاربری به آن نام صدایشان کنند مینویسم اشعار ایشان را تک به تک خواند ام نه اینکه ضعیف بوده باشند (البته برخی واقعا به شعر نزدیک نبود) اما به شخصیشان ارادت دارم و دوستشان دارم انسانی بزرگ منش هستند
و این شعر چیزی است که نمی‌توان از آن بی تفاوت گذشت واقعا شخصا اگر رویکرد جدیدی در شعر و در قالبی نبینم نمیتوانم نام جدیدی روی آن بگذارم این شعر از هر لحاظ دارای المان های شعر سپید اما خوب چون دوست دارند نام شعرشان افراغ اندیشه خوانده شود و به احترام افراغ اندیشه ایشان امدم
می‌دانیم که هر شعر خصوصا غیر کلاسیک دارای موسیقی لفافه گونه ایست البته اگر واقعا شعر باشد و شعری که هم آهنگ دارد، موسیقی دارد، استعاره قوی دارد، تأویل دارد،ایهام دارد و حقیقت دارد،اما سوال این است که حقیقت چیست؟ حقیقتِ شعر چیست؟ حقیقت شعر غیر کلاسیک آن است که وزن را از شعر گرفته ای پس آهنگین بنویس، موجز اما کامل بنویس و تخیلت را اجرا کن و وقنی مخاطب شعر را ترک می‌کند همچنان مزه مزه اش کند حتی اگر چیزی دستگیرش نشده باشد :
در دامان زنی جوان
پیری فرتوت..
دوران کودکی اش را
به بستر میبرد
زن مُرد !
پیرمرد هنوز
کودک درونش را
با افتخار جار می زد.
(البته با اصلاح تقطیع)

پی نوشت:
داروغه شهری ساخت بدون زندان
آزادی ابروی شرف را برد ـ ه بود. بداهه


جناب فکری با معکوس کردن یک موضوع ویا واقعه خیالی (شاید هم واقعی) آنهم به شدت تأویل پذیر که می‌توان هر برداشتی از شعر کرد شعری که هم اجتماعی هم سیاسی هم اخلاقی و با تزریق شخصیت انسانی چند وجهی به دنیای پیرامون(ش/ مان) به زیبایی توانست واقعیت (هایی) تلخ و جدی را نمایش دهد. نمی‌دانم پی نوشت ها چقدر لازم است شاید کلیدی زیر پادری یا شاید رمز شعر باشد گاهی با پی نوشت ها مشکل‌دارم و نمیپسندم اما اینبار دوست‌داشتم چون خود شعری بود برای خودش
و همین جا بدون پرداخت بیشتر به محتوا و معنای شعر که احساس میکنم نشانه هایی دستگیرم شد، بابت این شعر زیبا به شاعرش تبریک بگویم و دست مریزاد و به امید شعرهای بیشتر و بهتر و می‌دانیم شهری ساخته ای بدون زندان به امید روزی که آبروی شرف را نبریم.

یاحق 🌿

درود و احترام
شعری پُر از حاصلِ افکار پسامدرن در باب افراغ اندیشه
از استاد بزرگوار جناب احمدی زاده (ملحق) را کوتاه می نویسم.
از توانمدی قلم استاد که بسیار انسان روشن فکر
و کاملا با قلم توانمندشان آشنا هستند اکثرا...
در اشعار پارسی زبان، بسیاری از سبک ها را داریم مثل کلاسیک ،چامک،سپید کوتاه و سپید بلند و .... ، که هر شاعر توانمدی روی آثارش نامگذاری کرده و آنرا به نام خود به ثبت رسانده.
اشعار استاد احمدی زاده در قالب کوتاه و با واژه هایی که کمتر کسی، از کشف آثارشان پی به راز اشعارشان می‌برد.
مگر چندین بار در خلوت خود متوجه بشود استاد چه چیزی نوشته.
به زبان ساده تر افراغ اندیشه
همان واژه های بکری است که هر خواننده ای را اول دچار التهاب تفکرانه می‌کند و منظور را در نماد اول شعر نمیشناسد‌.
ولی بعد از حداقل ۱۰ الی ۴۰ بار مرور تازه متوجه می‌شوند کاملا اشعار سبک خاصی دارد .
و به نوعی در حال و آینده مشهود میشوند بطور مثال:
*شعر پوتین *
تمام بداهه ها یا به قولی پی نوشت ها شعری است کامل و نمادین، در شرح توصیف شعر
اصلا و ابدا اشعار استاد متلک به گروه یا فرد خاصی نیست
ایده های فرا اندیش است
اشعار افراغ اندیشه که *ثبت* آن فقط مختص خود استاد بوده و هست و خواهد بود و فقط می‌شود از زاویه دید خود استاد نگاه کرد.
اشعاری که چالش برانگیز است.
حتی سطر بندی های شعر هم مختص و ناب افراغ اندیشه است.
تا کنون ندیدم کسی بتواند از این گونهد آثار در این سالها بنویسید
معدود دیدم که گرایش پیدا کنند و کماکان به جرگه ی این دسته ناخودآگاه می‌پیوندند،چون شعر افراغ اندیشه شعری است که در آن راز دارد ...
به طور مثال استاد استکی ، استاد ترکمان ،استاد کوهواره ی عزیز،استاد عجم عزیز هم کلاسیک هاشون از سبک افراغ اندیشه پیروی می‌کند .البته بنده ام در اشعارم از افراغ اندیشه پیروی میکنم چون گاهی چیزی را می‌نویسم دلم نمی خواد رازش بر ملا بشه.
ولی ...
بجای قدردانی از زحمات استاد که جمع شاعرانه را در تمام قالب ها حمایت می‌کند فکر نمی کنم این همه هجمه ی ... باشد
و جای افسوس دارد،از بزرگوارانی که به جای قدردانی تبر به ریشه شعر استاد میرنند، واقعا جای افسوس دارد، ولی صعه صدری که استاد دارد را باید ستود.
زحمات ایشان ،پشتیبانی شبانه روزی سایت و توانمندی ایشان در بالا نگه داشتن سایت قابل ستایش است.
استاد نیازی به به به و چه چه ندارد،
همینکه خالصانه یک تنه سایت را اداره می‌کند و بی انصافی بعضی دوستان که باعث می‌شود ضربه بزنند تاسف‌بار است
البته به لطف الطاف خداوند ، باعث نمی‌شود ، اشعار استاد مورد هجوم قرار بگیرد


با تقدیم احترام