عشق

با سلام بر اهالی شعر ناب

و سلام مهرداد جان ترین
میدانی تکلیف من با اشعارت روشن است گاهی عاشقانه دوستشان دارم گاهی هم اصلا دوس ندارم(بیشتر بخاطر زبان شعرت) و گاهی هم احساس ممتنعی دارم و با توجه به دوستی مان و اینکه بارها در مورد اشعارت حرف زدیم و دیگر بدون اینکه من چیزی بنویسم باید مزه دهانم را فهمیده باشی این شعرت را خواندم و بازهم روی نظر قبلی ام مصرّم که ذهن خلاص و خلاقی داری تخیلِ باز و گسترده داری، تسلط به وزن و عروض را چه دیگر نگویم و ایده پردازی خوبی در ذهنت داری هرچند گاهی تکراری و کلیشه ای اما نکته مثبتش این است که سعی کردی و میکنی با زاویه جدیدتری به آن ایده نگاه کنی و بنویسی مثل همین شعر که در وصف دوری و فراق است و آن را من پسندیدم و دوست داشتم البته آنطور که باید حظ میکردم، نکردم اما خوشحالم که از آن حداقل اشعار خوبِ محدود که در سایت است چند تایی را از قلم تو می‌خوانم و ممنونم که به اشتراک می‌گذاری.
شعرت را از آنجایی دوست داشتم که روح لطیفی در کلیت شعر بود سلیس بود تاحدودی اما گاهی همچنان برخی از خورده ایرادهای فنی که معمولا از دیدِ خود شاعر دور می‌ماند در امان نیستی، نمی‌دانم شاید هم من اشتباه میکنم.

_گر چه بارید بر سرم نم عشق
دیده ام را گرفته شبنم عشق
گرچه بارید /وقتی در مطلع شعر مگویی* گرچه * یعنی میخواهی یک تضاد یا یک عادت زدایی را نشان دهی و اینجا موفق نبودی چون معلوم است دیگر وقتی باران ببارد شبنم شکل می‌گیرد حالا یا روی دیده یا روی گل یا روی برگ پس باهم تناسب نداشت مثل این است که بگویی با اینکه باران آمد اما من خیس شدم.

_مدتی دل جوانه زد اما
ابَرکَش رفت ، شد به ماتم عشق
از تصویر کردن این بیت ناتوان بودم میدانم حرف دلت چیست: باران عشق بارید و مدتی دلم جوانه زد اما رفتی و جوانه تبدیل به ماتم شد من این رو از تخیل کلی شعرت فهمبدم نه از بیتی که نوشتی چون اولا /ابرکش /واژه خوش اوایی برای شعرت نیست و اصلا نمی‌شود وتصورش که ابرک چجور ابری می‌تواند باشد
/شد به ماتم عشق /این بخش از مصراع هم رسا و شیوا نبود.

_ابیات سوم تا ششم خیلی زیبا بود دوست داشتم خصوصا بیت ششم را شخصا شاه بیت غزلت میدانم

_در عبور از فراق، ِکی دیدی
قامتی خم نگردد از خم عشق؟
این را با مفهوم نوشتی ولی بازهم رسا و شیوا نیست

_ابیات مابقی را هم دوست داشتم انصافا و هر چند نکته گریزهای کهن هم در شعر بود اما آنچنان به چشم نیامد
این چه رسمیست نانوشته که اشک...
میشود سهم ما( ز) مرهم عشق؟
استفاده از این حروف را در شعر امروز پسندیده نمی‌دانم.
و خلاصه اینکه شعرت را بازهم می‌خوانم و دوست داشتم و امید دارم که همچنان دوستی مان پایدار به شرط عمر زیر سایه شعر

یاحق ❤️