با سلام خدمت دوستان عزیز شعر ناب. آقای صادقی برای مدتی در سایت حضور نخواهند داشت . این شعر را بخاطر نبودشان به دوستان شعر ناب تقدیم کردند. اینجانب از شاگردان استاد صادقی هستم که از طرف ایشان شعر را در سایت قرا دادم.
تو در من سر نهادی، دل گرفتی
خوشی از من، در این منزل گرفتی
دو چشمم دادی، بینایی ندارم
مرا زان خوشی در محفل گرفتی
الهی تا ابد باید بنالم
مگر جان مرا مشکل گرفتی
چه کس جز تو ببیند کار وبارم
تو بودی که مرا از دل گرفتی
چرا یا رب من از خواستِ وجودم
تن سنگ مرا از گِل گرفتی
مرا خاکسترم کردی وجودم
تودنیای مرا کامل گرفتی
الهی جان من گیری چه بهتر
مگر جانم را ناقابل گرفتی
چه پروردی مرا، سودی ندادم
مگر از دل شکستن، دل گرفتی
تو جانم دادی اما خسته کامم
ز انسانیَتم حاصل گرفتی
گرفتی خوشی هایم را در این دهر
چه مرواریدی از ساحل گرفتی
اگر ناخوشی ام در تو ثمر داشت
چه این بار، بحری از داخل گرفتی
نمی دانم کجایم درد سر داشت
که ایمان از منِ فاضل گرفتی
هزاران سختی آمد بر سر من
چرا آسان من، مشکل گرفتی