سه شنبه ۲۹ آبان
|
دفاتر شعر بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
آخرین اشعار ناب بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
|
در سر کشی های تنم از زخمه های نرم
تا صبح در من با صدای تار می خوانی
تفسیر دردی یا خود تسکین نمی دانم
در چشم شب مستانه وبیدار می مانی
.
با اینکه جا ماندی میان اضطراب چشم
هم دوش مهتاب آمدی در ذهن من روشن
می نوشمت پیوسته در شط خیالاتم
گل می کند گیلاس های وسوسه در تن
.
درشعرهایم گاهگاهی می رسی آرام
از سایه روشن های پنهان شکوه باغ
تو استتار سبز یک سبزینه ای یا..نه!!
تب بوسه ای، از هُرم روی گونه های داغ
.
تقدیر سرخی یا زبان سبز شعری که
پیچیده ای بر پیکرم سوزنده تر از تاک
بر روی دوشم شعله های سرکشی هستی!
"چون رقص گرم مارها بر شانه ی ضُحاک"
.
می جوشی از خونت درون ساکت رگها
در قامتی بی سایه بی بوسه ،پر از سازش
ای نوش دارو،شوکران تشنه از یک زخم
ای حمله ور در روح من با طرح آسایش
.
شوق نفس های منی ای آشنای دیر
ای انتظار روز وشب های هلاکت بار
من هیچم ودستم به سمت بودنت می رفت
ای گریه ی دلتنگی ام تا لحظه ی دیدار
بابت نقدهای ادیبانه اساتید بزرگوار پبشاپیش سپاسگزارم
|
|
نقدها و نظرات
|
درود و عرض ادب و ارادت محضر استاد بززگوارم مهرتان را سپاس سایه پر مهرتان مستدام ممنونم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
زیبا و لطیف بود 👏👏🌺🌺
نکته ی جالب این چهارپاره به عقیده ی بنده این است که با وجود اینکه مخاطب شاعر حضور فیزیکی ندارد ولی فقدان او در شعر حس نمیشود
در واقع حضور عمیق او در ذهن شاعر یا همان راوی باعث شده چندان نبود او نمود نکند و با اینکه موضوع همچنان فراق است اما نبود محبوب ِ راوی خود باعث حالی ماورایی در راوی شعر شده
تا صبح " در من" با صدای تار میخوانی
در شعر هایم گاه گاهی میرسی آرام
مینوشمت پیوسته در شط خیالاتم
و مصرع هایی از این دست بیانگر التذاذ راوی از مقوله ی فراق است.
تنها نکته ای که مایلم عرض کنم از نظر ویرایش احتمالی
🙏🙏
احتمال ِ وجود اقوا در قافیه ی " سازش و آمیزش" است که نیاز به بررسی خودتان دارد
موفق و پیروز باشید