يکشنبه ۲ دی
|
دفاتر شعر بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
آخرین اشعار ناب بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
|
با گریه هایم می پری از خواب
با چشم های کاسه ی خونت
تن لرزه ها را می کشی در من
در ساعت ولگرد مجنونت
.
وقتی تکانم میدهی، روحم
می لغزد از اکراه های تن
زندانی سر خورده از سلول
از جبر پشت میله های من
.
حل می شوی توی شرابم تلخ
آرام می ریزی به رگ خون را
تو! نسخه می پیچی برایم گاه
تریاق های آ فریدون را
.
ذره به ذره می بری از من
خونابه های گندِ چرکین را
روی لبانم میزنی خاموش
مُهر سکوت حرف سنگین را
.
خوابیده ام با درد ها بیدار
دور از حریم امن آغوشت
تو! انعکاس دور رویایی
من اشتیاق بوسه بر دوشت
.
من شعر بودم بی ردیف و وزن
آغاز بودن در فرو پاشی
تقدیر من گویی نخواندن بود
یعنی که حرفی بی اثر باشی
.
من شعر گفتم، گفت هذیان است!
هی گریه کردم، گفت بیماری!
ای روح خسته در تنم بنشین
باور کن ای ترسو! مرا داری
.
باید که بال دوش من باشی
پرواز کن با من! سبک تر باش
هفت آسمان شعر نزدیک است
ای همسفر! قدری تو بهتر باش
.
#بتول_رجائی
#بتول_رجائی_علیشاهدانی
۵ فروردین ۱۴۰۱
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا بود 👏👏🌺🌺
از شرکتتان در فراخوان غزل نیز متشکرم بزرگوار 🙏🙏🙏