سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        حافظ

        شعری از

        پژمان بدری

        از دفتر سپیدانه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ چهارشنبه ۴ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۲۴ شماره ثبت ۱۰۷۷۸۱
          بازدید : ۲۵۱۷   |    نظرات : ۷۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر پژمان بدری

        صاعقه؛
        برای کدام معصیت،
        بر پشتِ زمین تازیانه زد؟؟؟
         
        شهر همیشه
        در قسمتِ نیازمندی ها
        پیِ خورشید می گشت
         
        اگر آسمان خراش های دیلاق
        اجازه می دادند
        آلونکِ ما هم
        حمامِ آفتاب می گرفت
         
        می ترسم
        می ترسم
        از دوستَت دارمی که بوسه ات
        روی لبانم کاشت
        می ترسم
        چون هر مزرعه
        به دستِ کشاورزش دِرو می شود
         
        داروین باید می گفت:
        انسان دردی تکامل یافته است
         
        تیترِ بعد...
         
        کار
        کودکانِ زیادی دارد
        مثلا مترو دست فروشی و
        چهارراه اسفند دود می کند
        که از گلوی فال
        هق هقِ حافظ
        به گوش می رسد
         
        من روزنامه ای اندوهگینم
        که  هزاران دکه را
        سیگاری کرده ام!!
        حافظ
        پژمان بدری

        ۱
        اشتراک گذاری این شعر
        ۵۱ شاعر این شعر را خوانده اند

        سیاوش آزاد

        ،

        مهرداد عزیزیان بی تخلص

        ،

        آرمان پرناک

        ،

        مهدي حسنلو

        ،

        رضا سعادت نژاد

        ،

        پژمان بدری

        ،

        شین بانو

        ،

        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)

        ،

        مریم کاسیانی

        ،

        نیاز ناطق

        ،

        عباسعلی استکی(چشمه)

        ،

        تکتم حسین زاده

        ،

        مجتبی شفیعی (شاهرخ)

        ،

        اميرحسين علاميان(اعتراض)

        ،

        مسعود آزادبخت

        ،

        مجیدنیکی سبکبار

        ،

        طوبی آهنگران

        ،

        آرمین پرهیزکار

        ،

        محمد جواد عطاالهی

        ،

        محمد قنبرپور(مازیار)

        ،

        مهدی محمدی

        ،

        اصغر ناظمی

        ،

        سيد هادی حسینی(هادی)

        ،

        سحر غزانی

        ،

        اعظم قارلقی

        ،

        هادی محمدی

        ،

        پارسا عزیزی

        ،

        قانع تهرانی

        ،

        مرضیه رضایی (رها)

        ،

        مجید خوش خلق سیما

        ،

        سیده نسترن طالب زاده

        ،

        مجید آبسالان

        ،

        روح اله سلیمی ناحیه

        ،

        محمد علي واشقاني ( باران )

        ،

        مریم محبوب

        ،

        سارا خوش روش

        ،

        ویهان قسمت پور

        ،

        مهدیس رحمانی

        ،

        وجیهه رستگاری گل سرخ

        ،

        قربانعلی فتحی (تختی)

        ،

        کوثر سخی زاده

        ،

        حمید خناری نژاد

        ،

        احسان رشیدی

        ،

        ایمان هاشمی

        ،

        فرهاد احمدیان

        ،

        مهدی ملکی الف

        ،

        سینا سجودی

        ،

        بنده خدا (ج)

        ،

        پارسا حسینی

        ،

        شاهزاده خانوم

        ،

        فاطمه یاراحمدی ،روشنا

        نقدها و نظرات
        مهرداد عزیزیان
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۰۸:۰۳
        درود بر جناب بدری
        خالق سپیدهای مدرن
        انسان دردی تکامل یافته است
        آفرین و دستمریزاد 👏👏🌺🌺
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۱۲
        سلام مهرداد عزیز خاک پاتیم داداش
        ممنون مارو از حضورت محروم نمیکنی خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۰۰
        درود پژمان عزیز
        بسیار زیبا و دلنشین بود
        مبین مشکلات جامعه
        موفق باشی خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۲۹
        سلام پدر جان سپاسگذارم
        هر نفس ما مبین مشکلات جامعه اس تو این روزگار خندانک
        ارسال پاسخ
        سید هادی محمدی
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۴۴
        سلام پژمان رفیق عزیزم

        یکی از دلایلی که سپید را دوس دارم و میخوانم تویی

        تافته ی جدا بافته ای در سرودن

        عالی بود و زیبا

        بمانی به مهر و بسرایی


        خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۰۲
        سلام هادی عزیزم
        تو خودت یکی از دلایل دوست داشتنی بودنلِ چهارپاره های پست مدرنی

        دس بوس مرامتیم خندانک
        ارسال پاسخ
        امیررضا خانلاری (وکیل الشعرا)
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۰۸
        سلام و درود خدمت دوست و برادر عزیزم خندانک خندانک
        سروده شما با عنوان حافظ از آن سپید هایی بود که وسوسه نقد را به جانم انداخت خندانک

        شعری دغدغه مند که نه به خاطر خوشی و بیکاری که از روی دغدغه های اجتماعی سروده شده است و در عین حال رنگ و بوی هنر و خلاقیت در آن آشکار است و شاعرش یحتمل در روزی ابری از کنار دکه روزنامه فروشی عبور می کرده که ایده شعر به ذهنش رسیده است

        شهر همیشه
        در قسمتِ نیازمندی ها
        پیِ خورشید می گشت

        تشخیص یا مجاز ؟ مسئله این است خندانک

        اگر واژه شهر را مجاز به علاقه محلیه بدانیم و منظور از شهر ، مردم شهر باشد معنی آن جست و جوی روشنی و امید و ... توسط مردم است و اگر شهر را موجودی مستقل بدانیم که شما آن را زنده دانسته اید (تشخیص) معنی شعر شاعرانه تر هم می شود و خود شهر است که در جست و جوی نور و روشنی است
        در واقع علاوه بر مجاز و تشخیص ، صنعت ایهام نیز به گونه ای در این بخش شعر وجود دارد

        اگر آسمان خراش های دیلاق
        اجازه می دادند
        آلونکِ ما هم
        حمامِ آفتاب می گرفت

        فضای مورد علاقه خود من
        ایجاد یک فضای استعاری از شهر و مدرنیته که پیام اجتماعی خود را به خوبی می رساند

        کار
        کودکانِ زیادی دارد
        مثلا مترو دست فروشی و
        چهارراه اسفند دود می کند
        که از گلوی فال
        هق هقِ حافظ
        به گوش می رسد

        من روزنامه ای اندوهگینم
        که هزاران دکه را
        سیگاری کرده ام!!
        حافظ


        هق هق حافظ یکی از شاعرانه ترین عبارات شعر بود
        یک ایهام تناسب ظریف
        هم فال فروشی کودکان می تواند دلیل هق هق و گریه حافظ باشد هم پایین آمدن منزلت شعر و هنر خود حافظ
        جدای از این ایهام تناسب دیگری هم هست
        یکی همین که حافظ را در معنی شاعر شیرازی بدانیم و دوم این که حافظ را که عصاره فرهنگ و تمدن ایرانی است سمبلی از جامعه و کل کشور ایران بدانیم


        اما یک نکته
        برخی منتقدین با دیدن چنین شعری می آیند و می گویند این شعر می تواندبه چند شعر کوتاه تقسیم شود و مثلا لولاهای کاملی برای اتصال بخش های شعر وجود ندارد که من به نظرم شعر شما از این ایراد تا حد زیادی و با شروطی مبری خواهد بود
        اولا واژه نیازمندی ها در بند دوم شعر با دکه و روزنامه در انتهای شعر یک هارمونی و تناسب را تشکیل می دهد و فضای کلی شعر باعث اتصال بخش های شعر با یکدیگر شده است البته از نظر من این بند
        می ترسم
        می ترسم
        از دوستَت دارمی که بوسه ات
        روی لبانم کاشت
        می ترسم
        چون هر مزرعه
        به دستِ کشاورزش دِرو می شود

        داروین باید می گفت:
        انسان دردی تکامل یافته است

        با همه زیبایی خودش وصله ناجور شعر از آب درآمده و موجب می شود منتقدین آن را نشانه ای از چند تکه بودن شعر شما تلقی کنند
        پیشنهااد می کنم این بخش را از شعر حذف کنید یا به نحو بهتری آن را به شعر مرتبط کنید
        مثلا می توانید داروین را به یک مصاحبه خبری در روزنامه ارتباط دهید
        به غیر از این نکته بخش اول شعر
        صاعقه؛
        برای کدام معصیت،
        بر پشتِ زمین تازیانه زد؟؟؟

        درست است که پرداخت خوبی برای مقدمه چینی فضای شعر شده اما تشبیه صاعقه به تازیانه بدون نوآوری های جدید و دقیقا مشابه آثار کلاسیک شده است

        امیدوارم جسارتم رو ببخشید خندانک خندانک
        مخلصات و چاکرات و نوکرات و هر چه در جواب بگویی ما بیشترات خندانک

        در نهایت هم سپیدی نزیدک به مضمون شعر شما ازخودم تقدیم می کنم

        برج و باروهای شهر
        آن روزهای نه چندان دور
        گرداگرد شهر جان فدا می کردند
        ولی امروز ایستاده اند درست وسط شهر
        و جان شهر را فدای خود می کنند
        برج ها تغییر می کنند و آدم ها...
        از آدم ها دیگر چه انتظاری است

        خندانک خندانک خندانک خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۵۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۴۰
        سلام بر وکیل الرعایا ببخشید الشعرا

        داداش گلم ممنون که بدون تعارف حقیقت قلبی خودتو بازگو می کنی
        هیچ چیز از این شیرین تر نیست

        راجع به نقدی که به شعر داشتی بنظرت وصله ی ناجور بوده خلاصه بگم

        عامدانه بوده این شعر باید پاره پاره بنظر میرسید که پایان بندی کار رسالت هماهنگ سازی و به دوش می کشید

        در عین حال جای قرارگیری تیترها طوری انتخاب شده که باز خط ایصال و ارتباطات عمودی حفظ شود

        خیلی از روزنامه ها ستون ادبی هم دارند

        مچکراتم عزیزم
        نوشمکتیم خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۳۵
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۲۳:۵۲
        سلام به همگی
        و رفیق پژمان عزیزم

        باز هم از پژمان شعری دغدغه مند و آوانگارد میخوانیم
        که تاحدودی برای شاعر این مقدار کم است چون شعرهای به مراتب روبجلو و مدرنتر هم قبلا ازین قلم قدرتمند خواندیم، نه اینکه شعر خوبی نیست،نه اتفاقا ارتباط خوبی با شعر برقرار کردم اما میشد که بهتر باشد مثلا همراه با چاشنی پست مدرنیسم. البته از نظر احساسِ شاعرانه موفق تر از شعر قبل عمل کرده است.
        برای من که این شعر را بصورت کانکریت دیروز برایم فرستاد و خواندم داستان فرق دارد، در آنجا بندها تیتروار در دل روزنامه قرار گرفته بودند، شاید برخی از مخاطبین خاص چفت و بست محکمی در ابتدا نبینند و قدرت اجرایی بندها را ضعیف یا تیترگونه بدانند اما در ادامه توضیحاتی میدهم تا دوستان ارتباط بهتر و بیشتری با شعر پیدا کند.
        هرچند در بند آخر؛
        من روزنامه ای اندوهگینم
        که هزاران دکه را سیگاری کردم...
        (نشانگر دغدغه فکری مردم و مشکلات بد اقتصادی)
        خود گویاست و نقش بندها را در آخر مشخص میکند.

        میگویند شعر آوانگارد و جریان ساز مخاطبانش بیشتر خود شاعران هستند و اغلب در بین خواص خوانده و بررسی میشوند، تاثیراتشان بیشتر در جوامع حرفه ای شعر است و ارتباط کمتری با لایه های دیگر جامعه دارد اما مهم و ارزشمند هستند چون از دل همان لایه های دیگر بیرون می آید و دغدغه عام دارد.
        هرچند بنظرم رفته رفته در این سالهای اخیر به دلیل قدرت ارتباطات مجازی و عصر تکنولوژی که طیفهای مختلف را گردهم جمع میکند باعث شده مخاطب عام کم و بیش با این سبک آشنا باشد و تاثیر بگیرد، خیلیها امروز مدرن و پسامدرن را تاحدودی میشناسند.
        در این سبک (شعر روز) روایت حضور پررنگی دارد به منزله ایجاد هرچه بیشتر ارتباط عمودی در کلیت اثر و عدم رعایت استقلال یک مفهوم یا ایده و تلاش برای فاصله گرفتن از محوریت و رسیدن به هویت کلی به عنوان یک اثر واحد با تمامی اجزا بسیار مهم است.
        (که اینرا در اکثر اثار پژمان و یا خود من میبینیم)
        ایجاد محتوای تازه و بی سابقه در شعر با ترفندهای مختلف از جمله ایجاد ارتباط بینامتنی با ارجاع های خارج از متن با به کارگیری ابزار سینمایی، فیلمنامه، رمان، گرافیک یا کانکریت، موسیقایی و ... یا حضور دست اوردهای مختلف تکنولوژی و به کارگیری مبانی اصطلاحات و تفکرات  فلسفی، جامعه شناختی و روانشناسانه و توجه به موضوع های پرداخته نشده برای جایگزین کردن تغزل و امتناع از شعر اغنایی به منظور عدم کلیشه زدگی استفاده میشود.

        بنظرم این حرف درسته که شعر بدلیل مستقل بودنش یکی از اندک هنرهایی بوده و هست که در آن رابطه کالا و سرمايه ضعيف است ولی مثلا در سينما برعکس نقش اساسی دارد شما اگر بخواهيد يک فيلم توليد کنید بايد سرمايه زيادی داشته باشید یا اسپانسر اختصاص بدهید. خوشبختانه در شعر اينگونه نيست، میشود گفت تنها محل اعتماد تجربه گرايی و کار اکسپريمنتال قطعا شعر است.

        در میانه شعر میبینیم که شاعر جمله ای را نوشته؛
        داروین باید میگفت
        انسان دردی تکامل یافته است...
        به شخصه ارتباطش را پیدا کردم اما شاید کسانی باشند که داروین را نمیشناسند، ابتدا باید بشناسیم و سپس ارتباطش را پیدا کنیم.
        چارلز رابرت داروین؛
        زیست‌شناس و زمین‌شناس انگلیسی بود که بیش از هر چیز برای یافته‌هایش در زمینه (دانش فرگشت یا علم تکامل)
        شناخته می‌شود.
        او این نظریه را مطرح کرد که همه گونه‌ها دارای نسبی مشترک هستند این نظریه امروزه توسط دانشمندان پذیرفته شده‌است و یکی از مفاهیم بنیادی دانش به شمار می‌آید.داروین نظریه خود مبنی بر اینکه این تبارزایش فرگشت نتیجه فرآیندی به نام انتخاب طبیعی بوده‌است که در آن، تلاش برای بقا تاثیر مشابه‌ای بر روی اصلاح‌نژاد گزینشی در زادگیری گزینشی دارد را نخستین‌بار در مقاله‌ای مشترک با آلفرد راسل والاس مطرح نمود از داروین به عنوان یکی از مهم‌ترین انسان‌های تاریخ بشر یاد می‌شود، و شاید شاعر تا حدودی تحت تاثیر داروین این بند را در شعر آورده است.

        حالا کانکریت(concrete verse) چیست؛
        در مقاله ای سابق خوانده بودم که نوشته بود
        به شیوه ای از نگارش شعر اطلاق می شود که کلمات در قالب یک شکل قابل تشخیص یا انتزاعی به خواننده عرضه شود.
        به زبان دیگر با بهره مندی از امکانات صوری حروف و کلمات، شاعر اثری تولید می کند که حاصل کار هم شعر باشد و هم گرافیک.
        قابلیت های متافیزیک تصاویر و اشکال گرافیک نیز دست شاعر را برای کاربرد آن ها در جهت خلق استعاره یا تشدید نیروی متافیزیک اشعار باز می گذارد. شعر کانکریت در فارسی عنوان شعر نگاره را دارد، البته این سبک در ادبیات شرق و غرب از گذشته رواج داشته است.
        چرا که نه بنظرم جالب است بشخصه از هر نوآوری که هدفمند باشد استقبال میکنم.

        البته گونه های مختلفی از شعر دیداری،عینی و مصور هم وجود دارد که امروزه توسط شاعرانی رواج پیدا کرده و استفاده میشود.
        شعر دیداری‌ صورت‌ تازه‌ تر و تکامل‌ یافته‌ تری‌ از شعر تصویری‌ است.‌
        شاعر شعر دیداری‌، درونمایه‌ شعر خود را با استفاده‌ از هنر گرافیک‌ و از طریق‌ بازی‌ با کلمات‌ و حروف‌ به گونه ای‌ می‌ نویسد که‌ طرحی‌ را جلوی‌ چشم‌ بیننده‌ می‌ گذارد. فهم‌ پیام‌ شاعر لزوما با نگاه‌ کردن‌ به‌ ظاهر گرافیکی‌ شعر او امکان‌ پذیر می‌ شود.
        از جمله شاعران برجسته ای که در زمینه شعر مصور کار میکند میشود به افشین شاهرودی که میگوید کار من عکاشی است
        اشاره کرد؛
        (عکاشی) یا (شعرکاسی) در واقع واژه ای است که از تلفیق شعر و عکس به وجود آمده است.
        شاعر با نشاندن تصویر در کنار کلمه در ابتدا،میانه یا پایان شعر، از تمهیدی استفاده می کند که موجب برقراری ارتباطی سریع تر و بی واسطه تر با خواننده می گردد برای انتقال مفاهیم در کوتاه ترین زمان ممکن یا برای تابیدن زاویه ای دیگر.
        او از جمله چهره هایی است که در کنار کلمه از عکس یا نقاشی به عنوان یک ضرورت تکنیکی و معنایی جهت ایجاد التذاذ بیشتر بهره می برد. شاهرودی پیرامون این نوع شعر در گفت و گویی عنوان کرده است:
        میگویند که شعر یک اتفاق زبانی است ولی دیگر باید در این گفته تردید کرد.
        امروزه تکنولوژی، بسیاری از مفاهیم را دگرگون کرده و شناخت سنتی ما را از هنر زیر سوال برده است در دنیای تکنولوژیکی امروز بسیاری از مرزبندی‌ ها و فاصله‌گذاری‌ ها میان شکل‌ های پذیرفته شده هنر از میان رفته و ابعاد جدیدی در آن مطرح شده است.
        دیگر شعر را هم نمی‌ توان و نباید در قفس کلمه زندانی کرد،
        دیگر گرافیک محدود به آن نوع از تولیدات بصری که به منظور تکثیر چاپی ساخته میشد نیست دیگر عکس، تصویری نیست که در اتاقک تاریکی به نام دوربین روی فیلم و کاغذ ثبت می‌شد. تداخل هنرهای مختلف با هم ظرفیت‌ های بیانی تازه و قابلیت‌ های جدیدی برای بیان هنری بوجود آورده است.

        برویم سراغ شعر؛
        صاعقه برای کدام معصیت
        بر پشت زمین تازیانه زد...
        جالبه که شکل صاعقه و صدای رعد و برق بی شباهت به شلاق زدن نیست، البته در اساطیر هم تعریفی دارد که بماند.
        گویی شاعر از زمین و زمان شاکی ست، اصلا سیاه نمایی نیست و فضای ابزورد دقیقا از دل جامعه بیرون می آید. پس تازیانه را در دست آسمان یا خدای ناراحتی میبیند که ضربه های مجازات را وارد میکند، این دیگر باران و برکت نیست بلکه خشم و غضب است.

        مجاز و تقارن معنایی را به خوبی در این بند استفاده کرده که سبب و علت است و مفهوم دور و نزدیک را میرساند. کلا علت و معلول در اشعار پژمان زیاد دیده میشود.
        .
        .
        شهر همیشه
        در قسمت نیازمندی ها
        پی خورشید میگشت...
        این بند در همان کانکریت قسمت نیازمندی ها بود.
        مساله من روزنامه است، ذهنیتِ شعرِ پژمان مدرن است و حتما میداند که امروزه اتفاقا (خبر) در روزنامه ها نیست و روزانه اخبار بیشماری در صفحات مجازی میبینیم و میشنویم،
        حالا چرا بازگشت به روزنامه! شاید بخاطر ارادت به حافظ یا...
        به هرحال دوستداشتم در فضای دیگری رقم میخورد یا به پروپاگاندا میرسید، که حالا بگذریم.
        سابق که فضای مجازی نبود روزنامه خیلی کارکرد داشت...
        (البته قسمت نیازمندی و برای تمیز کردن شیشه یا برای اسباب کشی که آنوقت توسط مادران مچاله میشد، بیشتر روزنامه های باطله) خندانک
        طبقه کارگر و قشر متوسط که عموم مردم شهر را تشکیل میدهند همیشه در پی یک لقمه نان حلال،روزی، نور،امید یا پی همان خورشید هستند. روزنامه نه برای مطالعه و سرگرمی یا خواندن اخبار، بلکه برای جستجوی کار در قسمت نیازمندی.
        وقتی قبول کنیم که شهر تاریک است این پی خورشید را متوجه خواهیم شد حتی رد پایش در بند بعدی هم مشاهده میشود که هدف را مشخص میکند.

        آسمان خراش های دیلاق که شاعر وجودشان را برای الونکهای کوچک مضر میداند هم نشانگر مدرنیته در شهر است که سنت را قورت داده و هم نشانگر دیلاق های کوته فکری ست که روی شانه کوچکترهای شهر سوارند و از ضعیفان به عنوان نردبان استفاده میکنند تا آسمان خراشهای خودشان را خشت به خشت از تخریب اجرهای همین الونکها بسازند و در آن بالا بالاهای برج ساکن شوند... و خب آفتابی نمیماند، هرچه هست آنها میگیرند میخورند و لابد سهم بیشتری از خورشید دارند. هرچند که معتقدم نور واقعی یا نور حقیقت در همان آلونک های صاف و ساده بیشتر است...همیشه تصور میکنم مردمانی که آن پایین یا کف خیابان هستند (ساکنان طبقه های زیرین)
        درون استخر هایی که در طبقه آخر یا پشت بام برج ها وجود دارد غرق میشوند.

        (صرفا این بند طلایی را اوج یا فراز شعر میدانم بنظرم تمام بار شعر را بتنهایی بدوش میکشد و دنیایی از احساس است)
        ناگفته نماند حواس شاعر به اولویت بندی تیترها هم بوده
        که مثلا کدام بصورت برجسته تیتر اول آن بالا باشد و کدام در حاشیه، چپ و راست یا پایین روزنامه، آفرین دوست باهوشم.

        فقط ای کاش در آن قسمت کار کودکان زیادی دارد (مثلا)را نمیاوردی و اجرایی تر پیش میرفتی، هرچند مهم مفهوم است که بخوبی رساندی و انصافا بند بسیار زیبایی است.

        فکر کنم همین مقدار کافی باشد، چون اگر بخواهم تمام بندهارا با جزییات توضیح بدهم باید ساعتها خیلی بیشتر ازین بنویسم پس زیاده گویی نکنم تا دوستان دیگرهم برداشت خودشان را داشته باشند.
        دادا پژمان که همیشه با شعرهای خوب و دغدغه مند وارد میشوی قلمت سبز خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۲
        سلام بر اعتراض السلوک
        داداش عزیزم ممنونم
        و باز ممنونم
        بذار یه بار دیگه ممنون باشم
        حالا بخاط بچه های نابیون هم نمیشه نگفت ممنون

        قربان قدمت همیشه پنجره ی نقدت پروازیست رو به آگاهی

        شاید گفتن دونکته خالی از لطف نباشه

        جامعه ی امروزی ما از روزنامه خوانی دور شدن
        ما بزرگترین مراکز خبری و داریم

        مثل نیویورک تایمز
        واشنگتن پست و...

        که هر روزه هزارن نسخه روزنامه بین شهروندانش پخش میکنه
        این یعنی برای اجتماع ما روزنامه حس نوستالژی پیدا کرده
        و اینکه میشه روزنامه رو نماد یه پایگاه خبری دونست

        راجع به کلمه ی مثلا
        اتفاقا خودم به ننوشتنش فکر کرده بودم
        ولی دیدم اگر نباشه اون بند این معنی و ساطع میکنه که فقط فال فروشها و دست فروشها کودک کارند
        بنابراین معتقد شدم از این حشو ملیح استفاده کنم

        خاک پاتیم دادا خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        مریم کاسیانی
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۳۴
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۶:۱۳
        فدایی ام رفیق پژمان
        ستونِ شعر سپید خندانک
        من که میدونی خوراکم مطالعه و کتابه، اما به هرحال به کیفیت خبر و واقعیت آن خیلی بیشتر اهمیت میدهم خندانک
        خیلی هم خوب... حشو ملیحتم دادا خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۳۰
        خندانک خندانک خندانک
        سیاوش آزاد
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۰۸:۱۱
        سلام با دو سوال روبرو هستم
        یک) هشت اثر نگاشتید یا یک اثر؟
        دو) حافظ و پژمان بدری داخل اثرند یا بیرون؟
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۱۴
        سلام سیاوش جان
        طبق عادت همیشه پایان اشعار اسم شعر و خودمو مینویسم
        یعنی اونا خارج از شعرند

        و قطعا با هوش و درایت که داری متوجه یک اثر بودن کار هم شدی

        دس بوسیم رفیق خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۵۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۱۷
        سلام
        پژمان گلی
        بازم هم گل کاشتی

        دنبال یه لقمه حلالم

        برمی گردم خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۳۱
        سلام مهدی عزیزم نونی که مردی مثل تو در بیاره خوردن داره
        چاکریم خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۳۰
        خندانک خندانک خندانک
        شیما جریده
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۰:۳۱
        کار
        کودکانِ زیادی دارد
        مثلا مترو دست فروشی و
        چهارراه اسفند دود می کند
        که از گلوی فال
        هق هقِ حافظ
        به گوش می رسد

        من روزنامه ای اندوهگینم
        که هزاران دکه را
        سیگاری کرده ام!!
        خندانک خندانک خندانک
        جانسوز بود حقیقتا ، کاش کار اینهمه بچه نداشت 🤍😔
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۵۴
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۵
        سلام بر شین بانو

        روزگار جانسوزی و هر کدام از ما داریم پشت سر میذاریم
        مگر اینکه از آدمیت بویی نبرده باشیم که وجدان راحت سر رو بالشت بذاره خندانک
        مخلصیم خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم کاسیانی
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۲:۴۲
        درود بر شما که از بهترین سپید سراهای سایت هستید
        بسیار عالی و ناب بود
        شاید اگر گردن ترحّم خمیده تر بود و سر عقل بلندتر
        اینقدر کودک کار نداشتیم و از بچّه ها برای درآمدزایی سوءاستفاده نمی شد
        موفق و مانا باشید
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک
        خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۶
        سلام بر مریم بانو

        شاید...

        امان از این شایدهایی که هیچ وقت شولای حقیقت و نپوشیدن

        چاکرات خندانک
        ارسال پاسخ
        اميرحسين علاميان(اعتراض)
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۳۳
        سلام دادا پژمان قلمت سبز رفیق
        البته دلخوش به این مقدار نباشید دوست من خندانک
        برمیگردم با نقد خندانک خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۵۶
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۷
        سلام امیر داداش گلم خندانک
        ارسال پاسخ
        طوبی آهنگران
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۴۵
        سلام جناب بدری بزرگوار
        من شعر به سپید علاقه ای
        ندارم
        اما بدون تعرف شعر های شما
        برایم بسیار جذاب و نو است
        همه را می خوانم
        درود بر شما بزرگوار
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۵۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۸
        سلام بانو آهنگران
        سلام از مهر همیشگی شما
        تاج سرید
        دست بوسیم خندانک
        ارسال پاسخ
        آرمین پرهیزکار
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۴
        درود جناب بدری

        من روزنامه ای اندوهگینم
        که هزاران دکه را
        سیگاری کرده ام

        چه زیبا سروده اید
        لذت وافر بردم خندانک خندانک خندانک
        قلمتان سبز خندانک خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۵۶
        خندانک
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۹
        سلام آرمین عزیز
        ما هم از وجودت لذت فراوان بردیم خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد جواد عطاالهی
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۶:۳۳
        سلام جناب بدری
        بازهم در تخیل تاختید
        بسیار زیبا و البته غم انگیز بود
        قلمت مانا
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۹
        سلام جواد دوست داشتنی
        فدای تو بشم
        قربان حضورت دادا خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی محمدی
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۴۶
        سلام پژمان عزیز
        با هر تیتر یک تیر زدی به قلبم خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۰۰
        سلام مهدی از جنس محمدی
        خوش آمدی داداش
        چه خوب و نکته سنج به تیتروار بودن اشاره کردی
        ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        اعظم قارلقی
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۰۳:۰۸
        👌
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۰۱
        سلام بانو قارلقی
        ممنونات خندانک
        ارسال پاسخ
        مجتبی شفیعی (شاهرخ)
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۴۶
        سلام
        خیلی خیلی خوب بود
        روزنامه ای که دکه را سیگاری کرده .....عالی بود۲
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۳۲
        سلام مجتبی عزیز
        تو از معدود افرادی هستی که ندیده دوستش دارم
        مخلصم خندانک
        ارسال پاسخ
        مرضیه  رضایی (رها)
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۱۷
        سلام ودرود بر جناب بدری ارجمند زیبا سرودین🌹🌹🌹
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۳۳
        سلام خانوم رضایی سپاس از حضور ارزشمند شما خندانک
        ارسال پاسخ
        مسعود آزادبخت
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۳۰
        کار
        کودکان زیادی دارد
        ایهام زیبایی ست ،
        سلام واحترام جناب بدری عزیز
        شعری دغدغه مند
        درودتان
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۳۴
        سلام مسعود جان
        وجودت استعاره وار زیباست خندانک
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۴۳
        حالا تیتر جنگ را کجای دلم بگذارم ..درودتان ..
        بسیار عالی ...بهره میبرم ...با مهر
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۳۷
        سلام بانو طالب زاده
        اتفاقا بندی راجع به جنگ در این روزنامه ی نگون بخت حضور داشت اما بنا بدلایلی نارس بنظر می رسید
        ممنون از پیشنهاد شما خندانک
        ارسال پاسخ
        مجیدنیکی سبکبار
        شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۰ ۰۳:۵۸
        سلام و درود جناب پژمان بدری زیبا سروده اید.
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۳۷
        سلام پدر جان خاک پاتیم
        خوش اومدی خندانک
        ارسال پاسخ
        سحر غزانی
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۲۹
        مگه میشه اشعار شمارو خوند و غرق تفکر و لذت نشد
        بند به بند این شعر پر از حرف و بهتره بگم پر از دردِ
        و مثل همیشه از پایان بندی بسیار زیبای شعرتون بسیار لذت بردم خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۳۹
        سلام بر شیخ سحر
        مگه میشه از حضور دوستان قدیمی غرق خوشحالی نشد؟ خندانک
        ارسال پاسخ
        مریم محبوب
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۰۶
        خندانک خندانک خندانک

        اگر آسمان خراش های دیلاق
        اجازه می دادند
        آلونکِ ما هم
        حمامِ آفتاب می گرفت

        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۴۰
        سلام خانوم محبوب
        سپاسگزارم
        خیلی خوش آمدین خندانک
        ارسال پاسخ
        سارا خوش روش
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۶:۱۱
        من روزنامه ای اندوهگینم
        که هزاران دکه را
        سیگاری کرده ام!! خندانک خندانک
        درود استاد توانمند ،بسیار زیبا و نغز
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۴۱
        سلام خانوم خوش روش
        ممنون که این کلبه ی درویشی و با وجودت رنگین کردی خندانک
        ارسال پاسخ
        رضا سعادت نژاد
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۷:۵۶
        عالی عالی عالی عالی عالی عالی عالی خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        سپید یعنی همین
        سپید یعنی همین شعری که یک کلاسیک پسند را سپید دوست می کند خندانک خندانک خندانک
        مرحبا خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۴۲
        سلام رضا جان
        سپید و کلاسیک نداره
        شعر باید شعر باشه فقط همین
        دس بوسیم داداش خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۱۳
        سلام برشما استاد گرا نقدر

        بسیار بسیار عالی و
        زیبا ودل نشین بود خندانک
        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۴۳
        سلام جناب فتحی عزیز
        فدای شما بشم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        ایمان هاشمی
        چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ ۱۱:۱۲
        بهترین و داناترین و با معرفت ترین دوست تویی
        ⁦💪🏻⁩⁦👏🏻⁩⁦👌🏻⁩🌹👑✨💛
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۴۵
        سلام ایمان عزیز
        مخلصیم داداش خندانک
        ارسال پاسخ
        فرهاد احمدیان
        چهارشنبه ۱۱ اسفند ۱۴۰۰ ۱۱:۳۲
        سلام و عرض درود خدمت جناب بدری بسیار دلنشین و عالی
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۴۶
        سلام جناب احمدیان
        فدای تو بشم خندانک
        ارسال پاسخ
        قربانعلی فتحی  (تختی)
        پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۰ ۲۰:۵۵
        درود وسلام مجدد

        بینهایت عالی بود
        خندانک خندانک خندانک خندانک
        خندانک خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۴۶
        سلام آقای تختی
        مخلصین خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدی ملکی الف
        جمعه ۱۳ اسفند ۱۴۰۰ ۰۵:۳۱
        درودتان
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۴۶
        سلام مهدی عزیز
        مچکرم خندانک
        ارسال پاسخ
        مهدي حسنلو
        شنبه ۶ فروردين ۱۴۰۱ ۲۳:۲۷
        سلام
        پژمان عزیز
        بردار گلم عید خدمت شما و خانواده محترم تبریک عرض می کنم
        امیدوارم سال خوبی باشه برات
        آقا یه چیز دیگه این شعر رنجواره ات این روزا عاشق من شده، گفتم که بدونی
        خندانک
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۲:۵۷


        من روزنامه ای اندوهگینم
        که هزاران دکه را
        سیگاری کرده ام!!



        عالی بود
        درود بر شما
        تقدیمتان خندانک
        مهدي حسنلو
        مهدي حسنلو
        پنجشنبه ۵ اسفند ۱۴۰۰ ۱۵:۵۴
        : خندانک 2:
        ارسال پاسخ
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        جمعه ۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۴:۵۷
        سلام بانو ناطق
        مثل همیشه خوش آمدی خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۱۸:۰۵
        من روزنامه ای اندوهگینم
        که هزاران دکه را
        سیگاری کرده ام!!
        حافظ
        خندانک خندانک

        درود و احترام
        لذت وافر بردم از قلم نابتان خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        يکشنبه ۸ اسفند ۱۴۰۰ ۲۲:۴۳
        سلام بانو رحمانی
        باران رحمت بود امدنت
        مچکرم خندانک
        ارسال پاسخ
        يکشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۰ ۲۳:۱۷
        سلام مجدد
        تبریک میگم‌ انتخاب شایسته ی شما را
        ان شاالله در اوج باشید

        تقدیمتان خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        دوشنبه ۱۶ اسفند ۱۴۰۰ ۱۳:۴۸
        سلامی گرم و دوباره خدمت بانو ناطق

        انشالله المپیک شعر نویسی مدال طلا رو در سنگین وزن
        یعنی شعرای سنگین به گردن شما اویخته میشه خندانک خندانک
        مخلص خندانک
        ارسال پاسخ
        چهارشنبه ۱۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۰۹:۰۴
        عالی عالی عالی خندانک با طعم پرتغالی که چون خسته از کار می آیی.. برایت آب می گیرد مادر .. با همان عشق نهانی خندانک خندانک
        پژمان بدری
        پژمان بدری
        پنجشنبه ۱۵ ارديبهشت ۱۴۰۱ ۱۰:۳۲
        سلام شاهزاده خانوم

        آب انارتیم ببخشید آب پرتقالتیم خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        2