پنجشنبه ۶ دی
|
آخرین اشعار ناب مهرداد عزیزیان
|
بیمار...
نبض میگیری و نمیدانی
ردّی از خون درون رگها نیست
نسخه ننویس، این مُسکن ها
التیام مریض تنها نیست
گوشی ات را به سینه ام نگذار
خانه ای بی صدا و متروک است
ربع ِ قرنیست از زمین کنده
چون به حرف ِ زمانه مشکوک است
در کتاب ِ اصول طب آیا
شاعران از شعور میمیرند؟
سطح هُوشیاری ِ غزل ها را
در مطب ها چگونه میگیرند؟
قرص ِ وزنی دو وعده کن تجویز
تا که رُکنی دهد روانم را
شربتی از تمام تشبیهات
بلکه شیرین کند زبانم را
تو پزشکی ببین دچارم به
درد کم کاری و نداری ِ شعر
بستری کن مرا همین آن در
بخش ِ پیوندِ اضطراری شعر...
پزشک...
تیم ِ احیای شاعران امشب
سوژه ای باب امتحان دارد
مرد موزون ِ ما چهل سال است
سرطانی بنام ِ جان دارد
تا همین لحظه هم به لطف غزل
مانده در نای ِ نادِمش نفسی
گاه گاهی سکوت و سکته ی شعر
میکشد دور ذوق او قفسی
آن زمان هم وجود مضطربش
میدود در قفس سراغ طبیب
گرچه با چارپاره ها چندیست
خورده از این مریضخانه فریب!
ضربانی در او نمی بینید
چون درونش سروده ها مخفیست
رنگ خونش سیاه و محزون است
در رگش جوی واژه ها منفیست
توی گوشش کمی بخوانید از
دفتر ِ چارپاره های حزین
تا که از خلسه اش به هوش آمد
ببریدش مجددا به زمین !
|
|
نقدها و نظرات
|
عرض ادب خدمت جناب خوشروی گرامی تشکر میکنم که وقت گرانبهایتان را در صفحه ی بنده صرف کرده اید 🙏🙏🙏 تشکر دیگر بابت تشریح شعر است که بند به بند به آن پرداخته اید 🙏🙏🙏 و صرفا به یک نکته ی بسیار کوچک اشاره میکنم که در نقد شما دیدم ربع ِ قرنیست از زمین کنده
شاعر داستان ما به استناد حرف پزشک، ۴۰ سال دارد و ربع قرنیست از زمین کنده به استناد حرف خودش یعنی ۲۵ سال است از زندگی خود را جدا کرده. اما چرا ۲۵ سال؟ مکر پزشک نمیگوید او ۴۰ سال دارد؟ چون شاعر داستان ما تا ۱۵ سالگی را جزو عالم بی خبری میداند! و از ۱۵ سالگی به بعد که اندک اندک اندک عقل شروع به تکامل میکند دردهای او نیز شروع میشود و لاجرم از زندگی میبُرد. متشکرم از نگاه مهربانتان 🌺🙏🌺 | |
|
سلام و درودها. جناب عزیزیان بزرگوار. بله درست فرمودید نمیدانم چه شد چشمم ربع قرن را نیم قرن دید یا خواند . خودم هم شک کردم که سن شاعر مریض چهل سال اعلام شده در انتهای شعر و پنجاه سالی که من نوشتم منطقی نبود . در هر صورت ببخشید . حق با شما بود . ممنونم . | |
|
بار دیگر سپاس جناب خوشرو🙏🙏🌺 | |
|
سلام بر جناب استکی گرانقدر متشکرم از نگاه پر مهرتان بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
با سلام استاد عزیریان . بسیار زیبا بود . 👏👏👏👏👏👏 | |
|
بزرگوارید جناب خوشروی گرامی صلاح با شما و بانو قربانیست بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو عجم گرامی زیبا نگاهید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
❣️به نامِ یگانهخدایِ هستیبخش❣️
🌷دلِ شاد و عاشقانه نه انار و هندوانه همهوقت میتپد مِهر به درونش از بهانه به صَفایِ آیهی حَمد به شگونِ فالِ حافظ بنویس سَطری از عشق تو به خطّی از ترانه🌷
🌹🍉🌹 سلام و درود آقای عزیزیان ارجمند 🌹 عرض تبریک حضور شما و خانواده گرامی تان🌹 یلدایتان شاد روزگارانتان خوش 🍉🌹🍉
🌷بااحترام 🌷
🌷
| |
|
سلام بر جناب آزاد نازک اندیش و ریز بین متشکرم از پنجره ی سبزتان معادل سوژه اکثرا واژه های عربیست و فارسی اش گرهی از شعر بنده وا نمیکرد متاسفانه در ثانی مجدد عرض میکنم زبان ما بسیار ممزوج شده با دیگر زبان ها در نظر بگیرید بعد از سوژه که اصالتا فرانسوی است ، باب،امتحان، دو واژه ی عربی هستند. این هم خوردن زبانی را چه کنیم عزیز؟ از من فردوسی شدن بر نمی آید ، بگذارید با بی تخلصی خود سر کنم عزیز مجدد تشکر میکنم این نکته در نقدتان حتما نیاز به جواب داشت که سریع عرض کردم مابقی را اجازه دهید در خلوت دوباره بخوانم و اگر گرهی بود چشم🙏🙏🙏 | |
|
عرض ادب خدمت جناب احمدیان گرامی متشکرم از حضورتان 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر سرپرست تیم احیا جناب رضاپور گرامی 🌺🙏🌺 | |
|
چشم.در اولین فرصت ولی نه گمانم با سروده ای جدید 🙏🙏🙏 | |
|
عرض ادب خدمت جناب حسنلوی گرامی خیلی خوشحال شدم 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو خوش روش گرامی لطف دارید به بنده 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب علامیان گرامی بله این ذات پاک هنر است 👏🙏🌺 | |
|
سلام بر محسن خان ابراهیمی عزیز متشکرم 🌺🌺🙏🙏 | |
|
سلام جناب رضاپور گرامی حتما ✋🌺🌺 | |
|
سلام جناب پرهیزکار گرامی زیبا نگاهید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سلام جناب سعادت نژاد گرامی متشکرم عزیز، محبت دارید البته این دکتر قلابیست، مواظب باشید زیاد به مطبش سر نزنید 🙏🌺🙏 | |
|
سلام بر جناب پرناک گرامی زیبا نگاهید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر استاد گرامی جناب غرب 🌺🌺🌺 قطعا شما به بنده لطف دارید بزرگوار خوشحالم از حضور پر مهرتان 🙏🙏🙏🙏 | |
|
عرض ادب خدمت جناب کریمیان گرامی متشکرم از حضورتان بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر مسعود خان آزادبخت عزیز ✋ متشکرم از حضور پرمهرت بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو کاسیانی گرامی البته شما به بنده لطف دارید بزرگوار 🌺🙏🙏 | |
|
عرض ادب خدمت بانو محبوب گرامی متشکرم از حضورتان بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر مازیار گرامی همین هم برایم کفایت میکند عزیز 🙏🙏 بله حتما منتظرم🌺🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانوی گرانقدر خرسند شدم 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب سلیمی گرامی متشکرم از حضورتان 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر جناب عطاالهی گرامی زیبا نگاهید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو حسین زاده گرامی متشکرم از حضورتان 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب خانلاری گرامی امیدوارم در صحت و سلامت اوقات را سپری کنید و گذرتان به مطب پزشک نیفتد 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب ظهوری گرامی متشکرم از حضورتان🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو قربانی گرامی سپاسگزارم از حضور پرمهرتان و زحمت بسیاری که متحمل شده اید بی شک این از خوش اقبالی بنده و التفات ویژه شما بزرگوار بوده است بابت این برگردان بی نهایت سپاسگزارم سرکار خانم 🙏🙏🙏🌺🌺🌺
| |
|
عرض ادب خدمت جناب ابراهیمی گرامی خرسند شدم بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سلاممجدد خدمت جناب رضاپور گرامی زبان دیروز رفیق صمیمی بنده شده ولی گاهی با ماشین زمان به امسال می آیم 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب گرجاسی گرامی شما به بنده لطف دارید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو گماری گرامی بسیار هم متشکرم از محبت شما امیدوارم موفق و پیروز باشید 🙏🙏🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب مرادی گرامی لطف دارید بزرگوار🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب واشقانی گرامی متشکرم از شما که در صفحات دوستان و البته بنده نظراتی بلند و مشروح مینویسید. و البته در مورد نظرتان عرض کنم که شما به بنده لطف دارید 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب وحدتی یگانه متشکرم از بداهه ی پرمهرتان زیبا نگاهید 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب مجدد خدمت بانو قربانی گرانقدر بسیار سپاسگزارم از شما که در این هجمه ی مشغله ها و تنیدگی حواشی زندگی روزمره وقت و تخصص ارزشمندتان را به بنده و این شعر اختصاص داده اید از شما بزرگوار و جناب خوشروی گرامی کمال تشکر را دارم پاینده باشید 🙏🙏🙏 🌺🌺🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب آبسالان گرامی متشکرم از نگاهتان بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو هزار جریبی گرامی زیبا نگاهید بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو مهتدی گرامی خرسندم از حضور پرمهرتان 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب معینی گرامی متشکرم از لطف شما بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت استاد کهنگی گرامی متشکرم قربان 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت جناب عزیزی گرامی خوش آمدید به شعر ناب در این صفحه کسی از نقد نمیرنجد بزرگوار 🌺🙏🌺 | |
|
سلام بر پژمان عزیز✋ نگو که هنوز اون روز در ذهنت مونده ممنونم از توصیفت نه کمرشکن منافاتی با محفل ادبی نداره پژمان عزیز🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو رحمانی گرامی زیبا نگاهید 🌺🙏🌺 | |
|
عرض ادب خدمت بانو ناطق گرامی لطف دارید 🌺🙏🌺 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
اگرچه باید رفت و برای فردا آماده شد . ولی خب چند دقیقه دیر و زود ایرادی ندارد.
که دوستمان که از استاد گفتن بهشان فراری هستند .
جناب عزیزیان،
شعری سروده اند و چه شعر دلچسبی هم سروده اند .
به نام حق .
که هرچه از دوست رسد نیکوست ،
بارها شاهد این موضوع بوده ام که جناب عزیزیان برای( باریکلا )شعر نمیگویند .
۱. هدف
۲.تحقیق (به میزان لازم )
۳.استفاده از قوافی (مورد نظر)
که نوعی کلاس آموزشی قافیه هم هست ،
برای سوپر ایگو ی ما (جناب عزیزیان)
اولویت کار بوده و هست .
نظر به اینکه این سروده ایشان با بقیه اشعارشان توفیقی فراتر داشت.
شعری سوالی جوابی...
بین یک( شاعرِبیمار) و یک (پزشک)
که در آخر شعر هم، پزشک کاری از دستش بر نمی آید و مرض را رد میکند ....
یا ارجاع برای آمپو تاسیون (قطع عضو)
بیمار...
نبض من را چگونه میگیری؟!
ردّی از خون درون رگها نیست
نسخه ننویس، این مُسکن ها
التیام مریض تنها نیست
نبضم را چگونه میگیری وقتی خونی درون رگهایم نیست . نسخه ای برایم ننویس که تنهایی مرد با نسخه درمان پزیر نیست.
گوشی ات را به سینه ام نگذار
خانه ای بی صدا و متروک است
ربع ِ قرنیست از زمین کنده
چون به حرف ِ زمانه مشکوک است
درون سینه ام قلبی نیست پس نیازی به ( گوشی گذاشتم ، برای شنیدن صدای قلب) نیست . پنجاه سالی هست که ...البته در اینجا پنجاه سال استعاره محسوب میشود. که منظور نیمی از عمر است .
که از دنیا بریده چون به کل دنیا مشکوک است .
در کتاب ِ اصول طب آیا
شاعران از شعور میمیرند؟
سطح هُوشیاری ِ غزل ها را
در مطب ها چگونه میگیرند؟
در این قسمت سوال های بیمار از پزشک رو میبینیم و میخوانیم که به زیبایی سوالات کنایه آمیز بیمار از پزشک برای تشخیص چگونه اندازه گیری یِ( قدرت یک غزلِ) مریض بیان شده .
سطح هوشیاری غزل ها را در مطب چگونه میگیرند.
قرص ِ وزنی دو وعده کن تجویز
تا که رُکنی دهد روانم را
شربتی از تمام تشبیهات
بلکه شیرین کند زبانم را
برایم قرصی تجویز کن روزی دو وعده
تا ببینم میتونم به وزن و رکن شعر هایم سر و سامانی بدهم .
شربتی برایم تجویز کن تا درمان کنه تشبیهاتم در شعر رو یا تصویر سازی هایم در شعر رو
تو پزشکی ببین دچارم به
درد کم کاری و نداری ِ شعر
بستری کن مرا همین آن در
بخش ِ پیوندِ اضطراری شعر
تو پزشکی ،دکتر ببین چی بر سرم آمده آیا به درد کم کاری دچار شدم . (حد المقدور شعری به من بده)
یا که بستری ام کن برای پیوند عضو .حال کدام قسمت باید از شاعر پرسید.
در قسمت بعد جواب های پزشک رو میبینیم.
پزشک برسی میکند و میگوید .
تیم زنده کردن و باز سازی شاعران امروز یا امشب
یک سوژه پیدا کرده اند که امتحانی برایشان محسوب میشود تو این امتحان باید خودی نشان دهند .
مرد بیمار ما چهل ساله است و دردی به جان و تن خودش دارد .
ا همین لحظه هم به لطف غزل
مانده در نای ِ نادِمش نفسی
گاه گاهی سکوت و سکته ی شعر
میکشد دور ذوق او قفسی
تا همین لحظه هم به لطف غزل زندست و نفسی میکشد
گاه و بیگاه سکته ی شعری روح و روانش را به هم میریزد
آن زمان هم وجود مضطربش
میدود در قفس سراغ طبیب
گرچه با چارپاره ها چندیست
خورده از این مریضخانه فریب
که هرموقع این سکته های شعری گریبانش رو میگیره خودش رو به درمانگاه میرسونه
گرچه چندوقتی ست با چهارپاره سر خودش رو گرم کرده ...
ضربانی در او نمی بینید
چون درونش سروده ها مخفیست
رنگ خونش سیاه و محزون است
در رگش جوی واژه ها منفیست
پس چرا ضربانی در بدنش نمیبینید
لابد نتوانسته سروده های مخفی در بدنش رو روی کاغذ بیاره ...
رنگ خون بیمار کِدِر و اندوهگین شده
در وریدهایش خون برعکس عمل میکنه
(جوی واژه ها منفیست)
توی گوشش کمی بخوانید از
توی گوشش کمی بخوانید از
دفتر ِ چارپاره های حزین
تا که از خلسه اش به هوش آمد
ببریدش مجددا به زمین !
داخل گوش بیمار از چهار پاره های غمگین و اندوهگین زِمزِمه کنید .
تا که از خلسه خارج شود و بهوش بیاد و مجددا به زندگی (زمین) ....برگردد.
جناب عزیزیان سروده ی زیبایی بود .
موفق باشید و تمامی مطالبی که نوشتم کاملا نظر شخصی بود .
ولا غیر ...
در پناه حق مؤید باشید .