سه شنبه ۱۸ دی
|
دفاتر شعر محمدعلی افضلی(خاکستر)
آخرین اشعار ناب محمدعلی افضلی(خاکستر)
|
تو هیچی و من هیچم و می پیچم از این عالم بی هیچ
این هیچی و این عالم و پیچیدگی ما به کسی ربط ندارد
من بردم و تو خوردی و بسیار شکست قلب ضعیفان!
بی دغدغه مینازی و میبالی و گویی که جهان ضبط ندارد؟
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما جناب آزاد حق با شماست در وزن و عروض و قافیه این دو بیت شعر ناهماهنگی مشهود هست انشاالله در اشعار آتی نظرات ارزشمند جنابتان ترتیب اثر خواهد داشت با تبریک روز مرد... شاد باشید یاعلی مدد | |
|
درود بر شما جناب آزاد بخت... تشکر از بذل محبتتون.... و قدردانی میکنم از نقد شایسته جنابعالی... اصل این شهر از لحاظ محتوایی اشکال زیاد داره... در عالم معنا از ما درمورد چیزهایی که خارج از ظرفیت ما بوده سوالی نمیکنند و با هیچ منطق و احساسی مرتبط نیست....اما حتما در مورد رعایت حقوق یکدیگر ملزم به جوابگویی هستیم...در این شعر احساس و افکار و وجدان در برابر خودکامگی شاعر اعتراض میکنن.... از نگاه زیبا و ظریفی که به بنده داشتید تشکر میکنم... باعث فخر و مباهات بنده هستید... حق یارتان یاعلی مدد | |
|
جز به آن مادر بزرگم کس مرا از دل نخواست سینه اش را سوی این دنیا مرا محمل نخواست تا توان یابم ز مادر برگرفتن قوت خویش قطره قطره آب قندی می خوراندم کم و بیش دیدگانش چشمه ای از جوی خون هر دم روان مویه هایش بوده لالایی برایم نغمه خوان نیزه از پرگار هستی بر دلش بنشانده شد تا ز ماتم حلقه ای بر گرد او چرخانده شد جاده ها چون اژدها قربانی از او خواستند پیکر خونین برنایش به خاک آراستند طفلکی از او بجا مانده یتیم و لابه زن نوعروسی از برادر مانده همچون بیوه زن مادرم زائو به کنجی بوده در حالی نزار شوهرش راننده ای نادم برادر در مزار غوطه ور اندر سیاهی خانمان شیون به راه بنده آنگه آمدم با این که بودم هفت ماه پیرزن را همدمی گشتم به دردش التیام تا به گوشم خواند او از ناله هایش تلخکام طالعم شد شاعری باشم چو نی زَانبان غم غرق دراحساس دردی زاده از ظلم و ستم &&&&&&&&&&&&&&&&&&& درودها عزیزم ممنونم از لطفتون یاحق | |
|
سلام و درود... حق یارتان ممنونم چشم در خدمتم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.