سه شنبه ۱۵ آبان
صحنهای تصویر شعری از علی نقی
از دفتر شعرناب نوع شعر آزاد
ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۱۴:۳۲ شماره ثبت ۱۰۵۸۳۰
بازدید : ۷۱ | نظرات : ۱
|
|
صحنهای اینجا همه تصویر است و سخن آیینه در یک قدمیست دختری آمد به جلو دید خودش را ولی مجذوب آیینه نگشت! آخر نه سلامی نه کلامی در بست ولی مجذوب این کلبه نگشت! از پنجره دیدم هنوز در باغچه پیچید و نشست دستی به یاس و سیمین و نرگس کشید دختر ماه رخ ولی مجذوب باغچه نگشت! در پشت پنجره دید مرا گلی به لبش زد و بویید لبخند زدم تا هوسی لبخند زد تا نفسی ولی مجذوب لبخند نگشت! باز قدمی تا لب رود های وهوی به سرش دست به آب تر کرد ولی مجذوب دریا نگشت! در آب زلال عشوه گری کرد و زلال گشت آب به آب پاشید ولی مجذوب آب نگشت! قصهای تصویر و سخن را آخر و پایان نیست از هر دری راندم سخنی هر سخنم را شنفت ولی مجذوب سخن نگشت! علی نقی
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
دلنوشته زیبایی است
یلدایتان مبارک