سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 4 آذر 1403
    23 جمادى الأولى 1446
      Sunday 24 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        يکشنبه ۴ آذر

        نامبر وان

        شعری از

        سامان ثنایی نسب

        از دفتر شعرناب نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ يکشنبه ۲۸ آذر ۱۴۰۰ ۰۶:۴۱ شماره ثبت ۱۰۵۷۷۸
          بازدید : ۷۸۴   |    نظرات : ۲۹

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سامان ثنایی نسب
        آخرین اشعار ناب سامان ثنایی نسب

        من هیچ نگفتم
        گفتم اول نوبت باد است
        باد هم گفت هرچه باشد ریش کوه سفید تر است
        کوه گفت آسمان بالاتر است پس او باید اول سخن بگوید
        و آسمان گفت میان این همه خورشید
        یکی تان حدیثی پر خون بگوید 
        تا پاسی از ترس 
        همه منتظر سخن دیگری بودند 
        و جز تاریکی کسی در آن شب بی روز
        سخن نگفت 
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۰۸:۳۶
        درود بزرگوار
        به شعر ناب خوش آمدید
        موفق باشید
        یلدایتان مبارک خندانک
        مهرداد مانا
        مهرداد مانا
        دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۱۴:۴۳
        خندانک خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۰۳:۲۶
        خوش آمدید
        ارسال پاسخ
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۰۳:۲۶
        ممنونم از حضورتون
        مهرداد مانا
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۰:۱۸
        سلام .... راستش را بخواهید باید بی تعارف و تکلیف بگویم نوشتنت به مراتب از سرودنت بهتر است . سعی کردی با زبان نمادها مطلبی را بگویی و پیامی که " اگر عناصر جامعه سکوت کنند ، ستم پایدار خواهد ماند " و نمادها را هم‌کاملا به جا نوشتی یعنی از عناصر طبیعت وام گرفتی تا خواننده بتواند تعمیم بدهد به جامعه . اما چیزی که این وسط لنگ است عدم‌پرداخت و بیان قوی ست . یعنی اگرچه به قول مسیحا شعرتان حکایت حکمت و فرزانگی ست ( و راست گفته ) اما اندیشه و احساس تنها از راه بیان است که نمایان می شوند . این بیان ممکنست به شکل موسیقی یا نقاشی یا رقص یا شعر یا طرق دیگر باشد . اما به هرحال باید چنان باشد که مخاطب بتواند با بیانگر همسو شود . در شعر نیز ابزارهایی برای بیان احساس هستند که با توجه به نوشته هایتان مطمئنم انها را بهتر از بنده می دانید . اما این ابزار را در شعرتان به کار نگرفته اید و سروده ای عور و برهنه نوشته اید که به کمترین جامه ی صنعت ملبس است .
        اما باز هم بگویم شعورتان به شدت ستودنی ست
        خندانک خندانک خندانک
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۳۴
        صداقت و صراحت شما نیز ستودنی ست
        و امیدوارم به لطف دوستان پیشرفت کنم خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۸ فروردين ۱۴۰۱ ۰۱:۵۷
        یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می‌خوردم و سنگ سراچهٔ دل به الماس آب دیده می‌سفتم و این بیت‌ها مناسب حال خود می‌گفتم
        هر دم از عمر می رود نفسی
        چون نگه می‌کنم نمانده بسی

        ای که پنجاه رفت و در خوابی
        مگر این پنج روز دریابی...
        بعد از تأمل این معنی مصلحت چنان دیدم که در نشیمن عزلت نشینم و دامن صحبت فراهم چینم و دفتر از گفت‌های پریشان بشویم و من بعد پریشان نگویم
        زبان بریده به کنجی نشسته صمٌّ بکمٌ
        به از کسی که نباشد زبانش اندر حکم

        تا یکی از دوستان که در کجاوه انیس من بود و در حجره جلیس، به رسم قدیم از در در آمد. چندان که نشاط ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد جوابش نگفتم و سر از زانوی تعبّد بر نگرفتم. رنجیده نگه کرد و گفت:
        کنونت که امکان گفتار هست
        بگو ای برادر به لطف و خوشی
        که فردا چو پیک اجل در رسید
        به حکم ضرورت زبان در کشی

        کسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید که فلان عزم کرده است و نیت جزم که بقیت عمر معتکف نشیند و خاموشی گزیند، تو نیز اگر توانی سر خویش گیر و راه مجانبت پیش. گفتا: به عزت عظیم و صحبت قدیم که دم بر نیارم و قدم بر ندارم مگر آن گه که سخن گفته شود به عادت مألوف و طریق معروف که آزردن دوستان جهل است و کفّارت یمین سهل و خلاف راه صواب است و نقص رای اولوالالباب ذوالفقار علی در نیام و زبان سعدی در کام.

        سلام
        امروز روز میلاد جناب سامان ثنایی نسب است درین مجلس عزیزان دیگری نیز حضور داشتند و من همچنان چشم انتظارشان هستم
        به اثر بپردازم

        نخست آنکه نام اثر اگر فارسی بود اولی نبود؟

        من هیچ نگفتم
        من قابل حذف نیست؟
        البته ممکنست برای تاکید باشد
        لغتی که اثر با او شروع می شود گاه لطایفی دارد آیا من اهمیت بیش تری برای شروع دارد یا هیچ؟
        در فارسی نمی گوییم: من هیچ گفتم ولی در انگلیسی داریم I say nothing ظرایفی درین تفاوت های زبانی هست

        گفتم اول نوبت باد است
        ابتدا می گوید نگفتم و حال می گوید گفتم. این گفتم به نظر می رسد حدیث نفس است
        اول: به راستی چرا بقیه اعداد ترتیبی از ترکیب عدد + ضمه +م تشکیل شده است چون دوم، سوم و ... ولی اول خلاف این رویه است و از یکم چندان استفاده نمی شود؟

        باد هم گفت هرچه باشد ریش کوه سفید تر است
        احسنت اشاره لطیف به برف و نیز عمر بیشتر کوه نسبت به باد
        چرا درینجا هم می آید و در بقیه موارد نه؟

        کوه گفت آسمان بالاتر است پس او باید اول سخن بگوید
        به نظر می رسد بتوان جمله را خلاصه تر نمود مثلا کوه گفت آسمان بالاتری بسم الله
        یا می شود اینگونه آورد
        کوه گفت آسمان بالاتر است شروع با او / ابتدا او
        مگر آنکه تاکید بر سخن باشد و درین حال توان گفت
        کوه گفت آسمان بالاتر است اول او سخن بگوید
        چون تاکید بر علو آسمان است بعد آوردن کلمه باید که الزام را ممکنست برساند شاید شایسته نباشد

        و آسمان گفت میان این همه خورشید یکی تان حدیثی پر خون بگوید
        واو نشان می دهد آسمان آخرین سخنگوست و لیس فوقه فوق
        آسمان که کل است نگاه به خورشیدها که جز هستند می کند
        خورشیدها نشان می دهد مقصود از آسمان کل کیهان است چون درین آسمان که از زمین مشاهده می شود یک خورشید بیش تر نمی بینیم ولی اگر نگاه از پایین به بالا منتقل شود در هستی ستارگان چون خورشید و اکبر از او فراوانند
        خورشیدها اندر شب؟ قدری تامل کنیم
        یادش به خیر کلاس اول به سفارش برخی دوستان به جای یک خورشید، خورشیدها کشیدم و معلم گرانقدر پس از مشاهده مرا قفا زد جزاهم الله خیرا
        اعظم الشعرا مولانا روحی له الفدا فرمودند
        نی حدیث راه پر خون می‌کند
        خورشیدها نی هستند و حال بایست شنفت چه خواهند گفت

        تا پاسی از ترس
        همه منتظر سخن دیگری بودند
        به جای شب ترس آوردید طیب الله گویی شب رخت بربسته بود و به جایش ترس خیمه زده بود
        جایگزینی امری که تاحدودی انتزاعی است با امری عینی
        گویا دچار تسلسل شدیم برهان اسد و اخصر را دوستان ملاحظه فرمایند کنون منتظر شماره یکیم

        و جز تاریکی کسی در آن شب بی روز سخن نگفت .
        واو نشان از فوقیت تاریکی است وَ فَوْقَ كُلِّ ذِي عِلْمٍ عَلِيمٌ‌.
        شب بی روز ابدیت شب را حاکی است
        دو مطلب از کتاب مقدس بیاورم و شما را به خدا بسپارم تامل در آنها با خود سرورانم (از فضای مجاز نقل می کنم)
        در ابتدا خدا آسمانها و زمین را آفرید.
        و زمین تهی و بایر بود و تاریکی بر روی لجه و روح خدا سطح آبها را فرو گرفت.
        و خدا گفت: “روشنایی بشود.” و روشنایی شد.
        و خدا روشنایی را دید که نیکوست و خدا روشنایی را از تاریکی جدا ساخت.
        و خدا روشنایی را روز نامید و تاریکی را شب نامید. و شام بود و صبح بود روزی اول.


        در آغاز کلام بود و کلام با خدا بود و کلام، خدا بود؛
        همان در آغاز با خدا بود.
        همه‌چیز به‌واسطهٔ او پدید آمد، و از هرآنچه پدید آمد، هیچ‌چیز بدون او پدیدار نگشت
        در او حیات بود و آن حیات، نور آدمیان بود.
        این نور در تاریکی می‌درخشد و تاریکی آن را درنیافته است.


        بالاخره سخن گفته شد یا نشد این است مسئله
        سیاوش آزاد
        ۸ فروردین ۱
        ۲۵ شعبان ۴۳
        سیاوش آزاد
        دوشنبه ۲۹ آذر ۱۴۰۰ ۱۸:۴۷
        سلام درود برین تعلیق زنده باشید استاد هیچکاک نسب
        سامان ثنایی نسب
        سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۰۳:۲۷
        متشکرم حضرت کامرون خندانک
        ریحانه حجازی(ریحان)
        سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۰۸:۴۱
        درود بر شما، قلمتان سبز خندانک خندانک
        سامان ثنایی نسب
        سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۲۰:۳۴
        سپاسگذارم خندانک
        مجیدنیکی سبکبار
        سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۲۲:۵۴
        سلام، شعری زیبا، روشن و هنرمندانه. اگر تعلیق هم باشد عیب نیست می توان در مصداق تاریکی صحبت کرد اما عنصر هنری را از آن نمی شود زدود. جوهری که همه ما بدنبال آن هستیم و از آن لذت می بریم. امیدوارم به همانگونه که از سیاوش عزیز آموختم و پی آن را گرفتم، این سروده براعت استهلالی باشد نه برای تاریک نمایی بلکه جهت سرودن هنرمندانه، زلال و فهمیدنی سامان عزیز.
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۷:۴۸
        سلام
        ممنونم از زحمتی که کشیدید خندانک
        ارسال پاسخ
        سعید صادقی (بینا)
        سه شنبه ۳۰ آذر ۱۴۰۰ ۲۳:۰۱
        فوق العاده قلم زدید
        پیان بر آغاز نشست

        درودتان باد خندانک
        سامان ثنایی نسب
        چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۷:۴۷
        درود بر شما خوش آمدید خندانک
        حسن  مصطفایی دهنوی
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۰۵
        درود ه
        زیبا است
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۴۲
        متشکرم خندانک
        ارسال پاسخ
        مسيحا الهیاری
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۱۲:۵۰
        شعرت حکمت فرزانگیست دوست من خندانک
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۱۳:۰۱
        ممنونم این نظر لطف و مهربان شماست
        ارسال پاسخ
        عنایت یزدانی (فرخ)
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۰۸:۵۱
        درودتان شاعر فرزانه
        نویسا باشد قلمتان
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۱:۳۳
        ممنونم خندانک
        ارسال پاسخ
        مجید قلیچ خانی
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۲:۲۹
        من هیچ نگفتم
        گفتم اول نوبت باد است.
        درود جناب ثنایی نصب.عرض ارادت خدمت شما.
        آغاز سروده ت از نظر بنده بسیار زیباست،چنان که مفهوم شعر هم زیباست. خندانک
        موفق و آزاد باشید دوست. خوش اندیش خندانک
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۶:۴۱
        آمدنت برام یک دنیا ارزش داشت استاد عزیزم
        ارسال پاسخ
        مجید قلیچ خانی
        مجید قلیچ خانی
        جمعه ۳ دی ۱۴۰۰ ۱۸:۱۱
        آقا سامان بنده هیچم‌ و چیزی کم.انچه برایم مجرب است این بوده که هر وقت کسی دانش کافی را داشته،و چاشنی احساس بر آن اضافه شد،رشد خواهد کرد با سرعت زیاد.
        بر من پوشیده نیست که خیلی زود شما را در درجات بالای نوشتن ببینم.تقریبا هیچ کس از ابتدا در اوج نیست.
        به هر حال سبک،و حال و هوای مطلوب نوشتن را بعد از مدتی نسبت به سلیقه و توانایی خود پیدا میکنید و ماهم اکر عمری باشد لذت میبریم و افتخار میکنیم.
        به امید موفقیت برای همه ی عزیزان و هنرمندان،خصوصا انها که ذات درستی دارند خندانک خندانک
        و البته قسمت اول این سروده به شدت شاعرانه و زیبا بود که نمیتوان استعداد زیادی را در شما نادیده گرفت
        شیما جریده
        سه شنبه ۳ اسفند ۱۴۰۰ ۱۸:۴۱
        درود جناب سنایی
        من هیچ نگفتم
        گفتم اول نوبت باد است خندانک خندانک خندانک
        جسارتا فکر میکنم قالب از زیر دستتان در رفته و به صورت خودکار غزل انتخاب شده خندانک
        بتول رجائی علیشاهدانی(افاق)
        شنبه ۲۰ فروردين ۱۴۰۱ ۱۳:۲۶
        درود بر شما ادیب گرانقدر بسیار عالی چقدر زیبا احسنت خندانک خندانک
        زهره دهقانی ( شادی)
        چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ ۲۱:۳۹
        سلام و درود بر شما ادیب گرامی
        بسیار زیبا...👌👌👌
        لذت بردم...💐💐💐

        موفق باشید
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۱۳:۴۶
        درودها خندانک
        قلمتان مانا
        سامان ثنایی نسب
        سامان ثنایی نسب
        پنجشنبه ۲ دی ۱۴۰۰ ۱۶:۰۲
        سپاس بسیار خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        3