با پوزش از همه عزیزان
این سروده بصورت مبالغه آمیز ، نمایی از معدود کسانی است که خود را بزرگ میبینند و ادعایشان خیلی بیشتر از آن چیزیست که هستند و در واقع خود را برترین میپندارند و از طرفی رفتارشان نمایشگر صفاتی است که خلاف آن را در خود دارند ( دورو )
در مورد قافیه نیز منطبق با باور خودم ، صرف شنیداری واژه ها ، ملاک انتخاب بوده است و نه شکل املائی لغات
خود ستا
کاسه ایم از آشِ در خود ، داغ تر
بی درخت ، از بوستانان ، باغ تر
بی هدف این سو و آن سو میرویم
حزب بادیم از همه قبراق تر
کشتزاریم از برای هر دِرو
خشکِ خشک ، از مرغزاران ، راغ تر
تن ضعیف و لاغر و قامت نحیف
در مثل از پهلوانان ، چاق تر
صبر ایوبی ، همان تمثیلِ ماست
طاقت از هر ناتوانی ، طاق تر
در سپیدی ، یاس را مانیم و بس
در سیاهی ، از کلاغان ، زاغ تر
شهره ایم از بابِ ایمان در جهان
بی خدا ، بر هر گنه ، مشتاق تر
ای دریغ از گفتن یک حرف نیک
از ادیبان در سخن نطاق تر
هم دورو ، هم خودستا ، هم مدعی
وصف ِ ما ، در گفته ، بی اغراق تر
زندگی با ما چه سان خواهد گذشت
کاری از این بر رفیقان ، شاق تر؟
گر سخن در کسوت ابیات رفت
با غزل ، اندیشه ها افراغ تر
بسیار زیبا و حکیمانه بود
آموزنده