جمعه ۳۰ آذر
|
دفاتر شعر سینا خواجه زاده
آخرین اشعار ناب سینا خواجه زاده
|
فقر یعنی کوهی از الماس و زَر
در خزانه داری امّا بی ثمر
فقر یعنی مبتلا باشی به حرف
توی سلولِ تو مُشتی کور و کَر
فقر یعنی چشمهی گنجی شگرف
عاجز از وصفش، عرب با نحو و صرف
پابرهنه در صفی بی مرز و طرف
کودکی، پایان دیگ و وزن ظرف
یعنی اندیشه مکن بر هیچ حرف
حرفِ مُفت است از پیِ هر فکرِ ژرف
جشنِ نوروز است، روید انجماد
مویْمشکی خفته زیرِ پیرِ برف
فقر یعنی خارهای انجماد،
زخم کرده پای لختِ اتّحاد
را و کفّاشان بجای پینهاَش
میخ و کفش و وصله را دادند باد
فقر یعنی دخترک هر پینهاَش
روی دستِ کوچک سیمینهاَش
توده گشت از اشک، بغضش، کینهاَش
دوده کرد آتشفشان سینهاَش
صخرهها را میخراشد کینهسان
تا گشاید سیل خشمی بینشان
میتواند خفتهگان را کرد هُشک؟
فقر دارد گوهرِ دیرینهشان
دیدهای عطّار، یا دوری ز هشک؟
آبِ چشمهسار قافت گشت خشک،
نام آهو هم شده حتّی شکار
اُدکُلُن والاتر است از نافه مشک
هدهد، آن زاهد نما هم شد شکار
عشق نه، ابرویِ دختی پیچهدار
دخل و دکّان را و ایمان بر کنار
در ازای دانهایی ناز از نگار
روز وصلت، چون ز دست اُفتد خیار
میفروشی کیسه کیسه اعتبار
پیچَدت طوفانِ شهوت، حال و بال
پیچه بگشایی، بیابی باز، یار
فقر آنجایی که ترس است اعتدال
یا همانجایی که درس است ابتذال
یا همانهایی که از آهو کشی
در کُمد دارند انواع مِدال
فقر یعنی عدهای تنها خوشی
عشوهی شیک مدیری، چاووشی
عضوهای دیگر امّا رنج و درد
میکشی یا خود بمیر از خامُشی
فقر یعنی میهمان را چایِ زرد
طرد و جذب آنجا که باید جذب و طرد
تا زیان را دیده ماندی منتظر
دار دادی آنکه بیدارت بکرد
فقر یعنی ریشه در دست تبر
پند گو تر هر که بهتر خیرهسر
جاهلان و عاقلان عین هماند
گویدَت هر از سعادت بیخبر
خواجه گفتارت اگرچه خوش خماَند
حاویِ ترکیبهایی از غماَند
شعر امروزی بگو تا حض کنیم
از همانهایی که گنگ و مبهماَند
هشتاد و چند درصدش چندماه پیش و بقیه چند دقیقه پیش نوشته شده.
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و مبین مشکلات جامعه بود