سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 7 آذر 1403
  • روز نيروي دريايي
26 جمادى الأولى 1446
    Wednesday 27 Nov 2024
      مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

      چهارشنبه ۷ آذر

      قداست کلمه

      شعری از

      مجید قلیچ خانی

      از دفتر الثیا نوع شعر سپید

      ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۱۶ شماره ثبت ۱۰۴۸۱۶
        بازدید : ۱۵۲۴   |    نظرات : ۸۷

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر مجید قلیچ خانی

      هیس!!
      جبرئیل و  جمال جنابان
      در خمارخانه ی خلوت این شعر خفته اند
      اما
      کدام کندوی کلمه
      حرمت رنگ آسمان 
      و گریه های رودابه را
      به کام زمین و برهوت رضایت شیرین کند؟!
      چشم هایش
      کفر فرو ریخته ی آبشاران است
      آه، بغض هزارساله ی گلاله
      تحمل غربت تبار ماناست
      جگر سوخته ی زلیخا
      و تلاش آبسالان است
      دو دریچه رو به ابعاد غریبه ی شوق من است
      دو آهوی جدا مانده در برف
      یاد اور خفقان در خون تکیده ی ذوق من است
      دل تنگش بوده ام
      به حرمت این روزه ی صبر
      که قداست کلمه و کنام قمریان است!
      باورکنید اگر عقاب اقتدار زن است
      مردی در محاق نگاه و نیسنگش بوده ام
      بوسه اش حرامم باد
      اگر لب بر لب ستایشش نسایم
      ترش باد گلاب دان کامش
      اگر شیره ی سنگ را بخواهد و نتوانم
      دوستش دارم
      عطر گندم زار گردنش
      گرایش من به نیزار نیایش است
      گناه عاشقانه ی سیب است
      دلیل ابدال برای دوام ستایش است
      دوستش دارم
      به روشنایی روز
      به آرامش شب
      به آیه های بادی که زلفش را میرقصاند
      نگاهش حرامم باد
      اگر نفسی باشد و هراسی او را میترساند.
      ۱
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۰۱
      شعر زیبایتان بیشتر از یک خط و دو خط تبریک نیاز دارد.
      این کمترین در حال حاضر عینک به همراه ندارم.
      و چه بسا شاعران بزرگوار دیگر اشعار بسیار زیبایی سروده اند که بنده به علت همراه نداشتن ابزار لازم شب درخد مت شما و عزیزان هستم
      از غلط های احتمالی پیشاپش عذر خواهی دارم

      خندانک خندانک خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۵۶
      درود محمد رضای عزیزم.سپاس گذارم دوست خوب و هنرمندم،همیشه به یادت هستم خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۴
      اگر با مانا بگویند چه کسی در این سایت از همه بیشتر به پیامبران ماننده تر است ، لاریب فیه نام شما را با احترام می بردم خندانک
      ارسال پاسخ
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      محمد رضا خوشرو (مریخ)
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۲۱
      خندانک
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۷
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      عباسعلی استکی(چشمه)
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۱۰
      درود بزرگوار
      به شعر ناب خوش برگشتید
      سروده زیبا یی را هدیه آوردید
      موفق باشید خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۱
      درود و سپاس جناب استکی خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۲
      درود بزرگوار
      من اگر روزی شما را زیارت کنم بی تردید یک دستبوسی به جنابتان بدهکارم خندانک
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۶
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      طاهره حسین زاده (کوهواره)
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۳۵

      سلام بر استاد سپیدهای سوررئال

      استعارات و‌ کنایات بدیع و ارزش آفرینی را در دلسروده ی حکمت اندیش و حقیقت محورِ زیباتان آوردید.

      امیدوارم که همیشه شما و خانواده ارجمندتان
      در پناه یگانه خدای هستی بخش شاد و سرافرازترین باشید خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۵۰
      درود بر خانوم کوهوار ادیب و فهیم،خواهر گل و خدا دوست من،سپاس از دعای خوب و خالصتان سپاسگذارم و چنان گذشته با دیده ی لطف و چشم پوشی به میهمانی سروده ام آمدید.
      در پناه خداوند و دلخوش باشید خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۰
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۱۷
      سلام ..... تصمیم داشتم روزی از قله ای رفیع تیر آرش را رها کنم . اتفاقا سعی ام در مرزبندی نبود ، چه اینکه قرنهاست از مرزهای سیاست و شرع و عرف خسته ام ، نیتم زدودن مرزها بود . خاصه آن مرز نامقدسی که نگذاشت ماه را در بغل بگیرم و بی خوف و خفت بخوابم .
      صحبت باری از شعر است . راستی هنوز بر این گمان زیبای ام که شعر " عبور از محال است به ممکن " و اگر شعر مانا نتوانست از محال به ممکن سفر کند ، همه از سستی و کژی قلمش بود . بارها با دوستانم گفته بودم که آنچه کلمات را شعریت می بخشند، نه نظام بیرونی واژه ها که صورتهای تخیل است . و در واقع آن نظام لعاب و لون شعر هستند نه خود شعر ... شعر مجید که در بین هم‌اندیشانش به " قهوه ی قلیچ " معروف است ، شعری عصیانگر ، بی باک ، بی مهابا و البته دیرهضم و پیچیده است . که گشودن محتوا و نیات شاعر آن به یکی از دلگرمی های زندگی ام در این سالها تبدیل شده است . شعری که با همه ی نگرشهای منفی اش به تابوهای ملل و ادیان و با همه سمجی اش در انکار ارزشهای به قول شاعر " تکفیر و تریاک " قلبی مهربان و حسی رقیق دارد . اما نشئگی این قهوه ی قلیچ میسر نمی شود مگر با تحمل تلخی آن .

      هیس!!
      جبرئیل و جمال جنابان
      در خمارخانه ی خلوت این شعر خفته اند


      یک مخاطب این حق را به خود می دهد که سه سوال بپرسد :

      ۱- خمارخانه چه مکانی ست ؟ آیا قرارست در خماری بمانند یا بزودی رفع کسالت خواهند شد ؟

      ۲- مخاطب هیس خاص است یا شمولیت دارد بر عام ؟
      ۳- جمال جنابان دقیقا چکاره س ؟



      اما
      کدام کندوی کلمه
      حرمت رنگ آسمان
      و گریه های رودابه را
      به کام زمین و برهوت رضایت شیرین کند؟!


      نکته ای که باید التفات نمود ترکیب غیرمنتظره ی " برهوت رضایت " است . ما همه رضایت را عنصری تاثیرگذار در سعادت و آرامش انسان می دانیم . اما عقیده ی شاعر این است که رضایت برهوت است . و همه می دانیم که برهوت به موضعی بی استعداد از زمین گفته می شود که در آن هیچ اتفاق نباتی و حیوانی نمی افتد و باران اندک و خاک شور دارد . همچنین برهوت معمولا خالی از سکنه است و از صدا و غوغا و آواز خالی ست .. خوب بنده اینگونه می اندیشم که چون شاعر ما تفکری عصیانی دارد و همیشه طلبکار کمال است ، پس رضایت در واقع نوعی بی تحرکی و سکون را به بار می آورد و البته هر عقیده ای تا زمانی پویا و شاد است که در حال حرکت است و زمانی از حرکت به سازمان تبدیل شود ، دیگر آن نشاط را از دست می دهد . اینجاست که رضایت و قانع بودن با اصل کمالگرایی و جاه طلبی آدمی منافات دارد و شاعری که در هیچ منزلی از اندیشه توقف را روا نمی دارد ، مسلم است که رضایت را به برهوتی بی حاصل تشبیه کند و به این شکل عقیده ی غیرمتعارف خود را بیان نماید .


      چشم هایش
      کفر فرو ریخته ی آبشاران است

      در مورد کلمه ی کفر باید بگویم ، معانی متعددی را می توان اختیار نمود . کفر در معنای واژگانی همان پنهان کردن است . چنان که کفاره نیز گناه را پنهان می کند و کشاورز دانه را ، و کافر ایمانش را . اینجا کفر را می توان نقطه ی مقابل روشنی دانست و چه چیز از آبشار روشن تر که تاریکی و ابهامش را فرومی ریزد ؟


      آه، بغض هزارساله ی گلاله
      تحمل غربت تبار ماناست


      در مورد این قسمت لطفا گلاله خودش نظر دهد . چرا که من در مورد او درین لحظه که اشکم دم مشک است ، هرچه بگویم باز حفره ای خالی خواهد ماند .



      جگر سوخته ی زلیخا
      و تلاش آبسالان است

      زلیخا را همه می شناسند . اما آبسالان دایه ی سلامان بود که او را شیر داد اما وقتی بزرگ شد مطلوب و معشوق وی قرار گرفت . از آنجا که پدر سلامان ازین داستان خشمگین شد ، دو دلداده با هم فرار کردند ولی دریا به فرمان پدر سلامان که قدرتی فوق بشری داشت ، آبسال را غرق نمود و سلامان را به ساحل عودت داد :

      خوب که چه ؟
      آن سلامان ساده لوح بی سیاستم
      که سلانه به ساحل رفتم و ندانستم
      که دریا به دامان دایه ام از من حریص تر بود
      آه به این اشک و آن شوق عاشقم
      اصلا همین مصیبت خیس
      شاعرم کرد


      از دفتر ۱۲ مانا


      ......

      این قسمتهایی از شعر بود که سعی کردم نوری بر آن بتابانم . و البته چند پیشنهاد هم دارم یکی جابجایی کلمه و کندوست . که هم معنا را رساتر می کند و هم آهنگ سروده را موزون تر

      و دوم حذف " باد " است . چرا که " بوسه اش حرامم " برای صدور مفهوم کفایت می کند . و باد در اینجا حشو است . و از نشئگی قهوه ی قلیچ می کاهد .


      اما مجید جان زمانه به من آموخته که هر آمدنی ، رفتنی در پی خواهد داشت . و ای کاش فری داشتم و زوری که گلوی جدایی را می فشردم و از شدن عزیزان که همانا رفتن جان از بدن است ، جلوگیری می کردم . اما چه کنم که :

      در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز
      چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود




      خدانگهدار خندانک
      مریم کاسیانی
      مریم کاسیانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۳
      خندانک
      ارسال پاسخ
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۳۶
      و اما مهرداد....
      چیزی برای گفتن تو ندارم،چرا که من پشت کلمات شعر گفتم و تو پشت کلمات زندگی کردی...
      نهایتا پشت کلمات هم خواهیم مرد،چه بسا که این حق یا ناحق رخ بدهد،اما فکر میکنم کلمه بر ما قضاوت خواهد کرد
      چنان که زمان.باشد برای روزی که کلمات زیر و رو شوند و حقیقت از آنها استخراج شود،تا ببینم بر سر چندین سرنوشت آنوقت چه خواهند نوشت.
      دستمریزاد و البته به قول پناهی:
      ما گلچین تقدیر و تصادفیم
      استوای بود و نبود خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۶
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      منیژه قشقایی
      منیژه قشقایی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۴۲
      سلام بر مانا و گلاله اش
      بر جناب قلیچ خانی و الثیایش

      الان مجبور میشم دوباره پای فرکانس و انرژی رو
      آورم به میان خندانک خندانک شاد باشید دوستان
      همگی این احوالات این احساسات عادیست ما همراه
      زمین در حال گذار هستیم به گذری که سراسر مهرهست و نورهست و عشق .تمام شماها همه ی انسان ها گوهر درونی
      زیبایی دارند که نگفتنیست و درکلام نیاید
      به خودتون افتخارکنید که ازعشق می گید
      و الهی با عشق بمانم که درنهایت آغوش امن
      الهیست و دردستانش قرار گرفتن است انشالله


      شادباشیدو روزگارتان سرشاراز آسایش و سعادتمندی
      ارسال پاسخ
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۰۴
      درود سرکار خانوم منیژه ی قشقایی گل خندانک
      سپاس از انرژی مثبت و حال خوبی که انتشار میدهید همیشه ها،تا جایی که یادم هست همیشه. کتابی و نوری و گوهری بوده،در پناه خداوند باشید و در سایه ی آرامش. خندانک
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۱:۵۲
      سلام منیژه ی عزیزم خندانک
      چقدر حضورت کلامت و عشق جاری در نفس هایت به دل می نشیند...
      سپاس از مهر همیشگی و نگاه پر از شوق ات که دل را صفایی می بخشد و چشم را بی تردید اشک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۲۰:۳۷
      سلام منیژه جان
      ممنونم از مهربانی ات
      سیاوش آزاد
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۳:۲۷
      سلام احقر چون در فضای چندین قرن پیش تو بگو قرن سه یا چهار تنفس میکنم قاعدتا ملتفت نیستم شما جوانها چه میگویید و چه می جویید بنابرین نسبت به اثر نفیا یا اثباتا کلامی به زبان جاری نکنم و لکن آمدم سلامی عرض کنم محضر جناب مانا و نیز تشکر کنم از جناب قلیچ خانی قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری
      باری عرض ادبی نیز نثار بانو ناصری قدر مانا می شناسد ناصری
      و بالعکس انشاالله
      قلم بانو را چقدر پرصلابت یافتم و لکن مسئله
      اندر باب عشق و شوق از آنجا که حقیر اقول بصوت جلی ما رایت فی العالم شیء اجل من العشق بله ماورای عشق چیزی نداریم و جز عشق نیست و تمایز شائق و عاشق را درک نمی کنم بیت شیخ اجل استاد سعدی را بازخوانی کنیم
      شوق است در جدایی و جور است در نظر
      هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
      معانی مختلفه ای میتوان یافت ولکن من این معنا را با توجه به سیاق ارجح یافتم میگوید من در فراق تو مشتاق دیدار تو هستم ولی اگر به دیدارت نائل شوم تو نگاه سرد و یا غضب آلودی به من داری و مرا ابدا تحویل نمیگیری ولی من این جور را بر آن شوق ترجیح میدهم کل غزل را بیاورم بسیار بعیداست بتوان نظر سرکار ناصری را استنباط نمود والله عالم

      بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
      دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم

      شوق است در جدایی و جور است در نظر
      هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم

      روی ار به روی ما نکنی حکم از آن توست
      بازآ که روی در قدمانت بگستریم

      ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
      دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم

      گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
      از خاک بیشتر نه که از خاک کمتریم

      ما با توایم و با تو نه‌ایم اینت بلعجب
      در حلقه‌ایم با تو و چون حلقه بر دریم

      نه بوی مهر می‌شنویم از تو ای عجب
      نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم

      از دشمنان برند شکایت به دوستان
      چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم

      ما خود نمی‌رویم دوان در قفای کس
      آن می‌برد که ما به کمند وی اندریم

      سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند
      چندان فتاده‌اند که ما صید لاغریم
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۵:۵۴
      درود جناب آزاد و پس از خوش آمد گویی ابراز سپاسگذاری را از این جانب پذیرا باشید و به دیده منت دارم که زحمت نقد و البته تمرکز و توجه بر نقد خواهرم را داشتید.
      خندانک خندانک
      در باب شیخ سعدی و این شعر شاهکارش همان بس که سعدی را شیخ عجل خوانده اند و شاید عجالت ایشان در شوق وصل خود باعث این لقب بوده است،البته مزاحی بود که به شخصیت طناز و حکیم شیخ هم همنشینی مینمود.
      در باب عرفان و روانشناسی هم این شوق پیش از کامیابی تعاریف خود رادارد،و اکنون که در جامعه شناسی و آسیب های اجتماعی و حتی در شاخص های اقتصادی چنان بورس و عرضه و تقاضا هم مورد توجه قرار میگیرد.
      دست آخر هم اینکه درباب عشق و وصال عقیده ی خود بنده ارجاع به پراگمایی هست که از دل تائوی جاری زندگی برآید
      و‌ به مزاج‌ هرکس در قید اقبال و فهم خودش متفاوت نشیند.
      از حضرت عالی و اشتراک دانش و محبت شما مجدد سپاسگذاری میکنم و این گل هم تقدیم حضور شریف و ارزشمند شما خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۱۶
      درود و عرض ادب و احترام جناب آزاد گرامی خندانک
      بسیار خوشوقتم که فرصتی فراهم آمد تا از محضر بزرگانی چون شما بیشتر و بیشتر بیاموزم.
      و به یقین هم تمایزی بین عاشق و شائق نیست و این هردو مکمل و لازم و ملزوم یکدیگرند و حقیر نیز، تنها تفاوت درجات و حالات نهفته در معانی این دو را از نظر گذارندم و صد البته کلامم هیچگاه خالی از اشکال نیست و چه افتخار بزرگی ست برای شاگردی که از جانب استادش چنین به مهر خطاب گردد.

      برقرار و سلامت باشید استاد عزیز خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۴۹
      اشاره به تائوی جاری زندگی در رابطه با این شعر شیخ اجل بسیار هوشمندانه بود خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۲۱
      آیا وکیلم؟
      به مهریه ی شعر و شعور
      شما را
      همسر هر دو جهان مانا اعلام کنم؟
       
      _ عروس رفته از شاخه ی شوق
      شکوفه بردارد !
       
       
      _ بار دوم
      آیا وکیلم که شما را
      به مهر معلوم و صداق صداقت این سروده ها
      همسر او اعلام کنم
      او که از هفت دریای بی پرهیز گذشته است و
      هزار ماهی ترانه به تور تمنا دارد ؟؟؟
       
      _ عروس
      رفته از دیده ی یعقوب
      گلاب قمصر بیاورد
      دیروز دو مامور از شهرداری آمدند
      با اخطاریه
      کلبه ی احزان جزو املاک دولتی ست
      یک کاروان شوق
      عازم مصر پیراهنش کنید .
       
      _ بار سوم
      به شهادت ابر و آیینه
      آیا وکیلم
      شما را به خانه ی این داماد دل شکسته بفرستم
      که از نفسش " بوی جوی مولیان آید همی " ؟؟
      و رودکی کنار رود گریه اش
      " باده بی آواز رود " می نوشد
       
      آه
      عروسم به خواب قرون رفته است ...
       
       

      جناب آزاد عزیز ،،، این شعر روز ۱۴ مرداد در جزیره ی کیش سروده شده . به گمانم نزول اجلال عروس خانم از عشق به شوق را قبلا فرشته ی پاک شعر ، پیش بینی کرده بودند
      رفته از شاخه ی شوق شکوفه بردارد .... !!!!!!!!!
      فقط مشکلی در حوزه ی شوق هست که قبلا هم گفته بودم :

      مرا با اندوهم تنها نگذار
      شیشه ی شوق مانا هم شکستنی ست
      مثل بلور بغض گلاله


      ....
      خوشحال شدم که آخرین کامنت مانا _ پیش از حادثه ی وصال _ در صفحه ی مجید نوشته شد و دقیقا در جوار خانمم و در پاسخ به شخص شخیص و محترمی چون جنابعالی .
      ارسال پاسخ
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۱
      سلام جناب قلیچ خانی از الطاف حضرتعالی سپاسمندم ببخشید نسبت به اثر سوادم قد نداد و جاهلان را سکوت به زنده باشید
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۴
      سلام سرکار ناصری
      در برابر دریای دانش بزرگان نمی بیش نیستم ببخشید به عمق کلامتان در تفسیر بیت استاد سعدی پی نبردم بانگ جاهلانه بلند کردم
      سیاوش آزاد
      سیاوش آزاد
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۷
      سلام بر جناب مانا عزیزم در کنار خانواده سالیان سال در کمال شادی زندگی کنید و زنده باشید
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۰:۴۵
      کفایت میکرد مرا حرمت آویشن
      مرا مهتاب
      مرا لبخند
      و آویشن حرمت چشمان تو بود... نبود؟؟؟
      پس دل گره زدم به ضریح هر اندیشه ای
      که آویشن را می‌سرود...
      .
      .
      .
      آری گلم
      دلم
      حرمت نگه دار
      که این اشکها خون بهای عمر رفته من است
      سرگذشت کسی که هیچ کس نبود
      و همیشه گریه می کرد
      بی مجال اندیشه به بغض های خود...
      سحر غزانی
      جمعه ۵ آذر ۱۴۰۰ ۱۹:۴۵

      سلام

      در کتابهای طریقت آمده که در ابتدا فقط کلمه بود و کلمه خدا بود و هرچه بود بعد از آن به وجود آمده . اینرا از زبان بزرگترها شنیدم و یادم نیست کدام کتاب بوده . پس اگر کلمه اول نام خدا بوده به قداست آن شکی نیست .
      دوم‌ کلمه را نباید مساوی واژه بدانیم . چرا که کلمه از کلام میاید و در نزد ما معنای کلام عموما فاخر است . مانند کلام الله و کلام اولیا و از طرفی وقتی بحث علم کلام به وجود میاید منظور مباحث سطح بالاست و به مکالمات روزمره اطلاق نمی گردد .
      پس تا اینجای کار برخی ابهامات کار در مورد ارتباط کلمه با قداست برطرف شد . و از اینجا به بعد باید چند پرسش مطرح شود :

      اول اینکه شاعر آیا کلمه را برای خود مقدس می داند یا اصرار دارد دیگران نیز این قداست را باور کنند ؟

      دوم آیا منظور شاعر از کلمه معنای عام آن است یا دایره محدودتر را در نظر گرفته و به یک یا چند کلمه اشاره دارد ؟

      سوم این سوال که قداست تا چه حد ؟ آیا این قداست منجر به تابو شدن کلمه می شود یا راه برای تغییر و نقد آن هموار است ؟


      اگر نگاهی به شعر بیندازیم به چندین داستان عاشقانه اشاره شده :

      ۱- داستان زال و رودابه
      ۲- داستان سلامان و آبسال
      ۳- و افسانه دوران ما : مانا و گلاله🥰

      حالا از شما سوالی میپرسم آیا آن کلمه مقدس عشق است یا نام او ؟
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      چهارشنبه ۱ دی ۱۴۰۰ ۱۷:۰۱
      درود سحر کوچولو.... خندانک ممنون از بابت زحمت توجه و نوشتن.
      نام او نام عشق است و عشق گستره ایست بر تمامی ابعاد او از جمله نامش.عشق تفکیک کردنی نیست،عشق خود زندگیست.
      به قول سهراب:
      زندگانی سیبی ست
      گاز باید زد با پوست
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      لیلا امریاس(پریسا)
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۰۵:۰۳
      چه زیبا و دلنشین و پر احساس سرودید
      درود بر شما
      خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۰۷:۴۰
      درود و سپاس از شما خانوم امریاس ادیب و فهیم خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۳
      سلام و درود بر یکی دیگر از خواهران غزل خندانک
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۶
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فاطمه بهرامی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۰۸:۴۲
      درود بر شما بسیار زیبا
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۳۵
      خندانک درود و خوش آمدید خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۳
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۶
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مریم کاسیانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۱
      سلام
      زیباست
      قلمتان ماندگار
      خندانک خندانک خندانک
      خندانک خندانک
      خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۳۰
      درود سرکار خانوم کاسیانی ارجمند خندانک
      سپاسگذارم خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۳۰
      سلام بر شاعر بی ادعا و نجیب سایت خندانک
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۷
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۲۹
      او هم مردی ست
      که خورشید را در خواب جستجو کرده
      و سراغ عصای کلیم را
      از سواد سامری پرسیده است
      و شب ها که سومریان خواب بوده اند
      الوارهای کشتی نوح را
      برای سایه بان خانه اش دزدیده است
      او هم مثل همه ی ما
      روزی در آیینه ی اوهام
      به ریش مرگ خندید
      آنگاه به نجوا گفت :
      "" دلم‌ برای غربت نگاهش تنگ است
      ای باد ، بوی عطر گردنش را
      می خواهم
      که گوش یاسمن های شعرم
      تشنه ی حدیث بارانند ... """

      دوستم‌ اما
      مردی ست حتا از میانه ها هم معتدل تر
      هوای مدیترانه ی نگاهش
      با زیتون چشم گلاله نسبتی دارد
      که باید از ابر و آیینه ها پرسید
      گاه از حسادت این حقیقت
      که برادران دلیل دلواپسی خواهرانند و
      خورشید آسمان اضطرابشان !! ،
      مانای سر به دار
      سرش را به واژه ها کوبیده است
      گاه هم دلم را صابون زده ام
      که من نیز قلابی در این قصیده انداخته و
      از ماهیان برکه ی باورش
      بی نصیب نیستم ....
      ..
      او هم مردی ست
      که مختصات ستاره را ، در نگاه زنی جسته است
      مردی که سیگارش را
      روی گونه ی خاک خاموش کرده است
      و سبزه ها ، خنیاگران اندوهش بوده اند
      دوستم
      دشمن دو رویی ست
      و با دغل ، دوئل کرده و تیری به سینه ی ریا
      شلیک کرده است ...
      هرچه باشد او نیز صاحب سهمی از میراث نیلوفر است و
      به گردن گلهای قالی حق دارد ..


      پایان شعر اما
      طناب را از گردن واژه باز می کنم
      رفیقم راضی به رنج حلاج نیست




      راستی ... این
      داشت یادم می رفت
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۰۹
      این هم از افتخارات بنده بود و سخاوت و سادگی مانا خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۰۷
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      فاطمه گودرزی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۱۹
      درود بر شما
      سروده ی زیبایی بود
      عمیق وعالی که با قلم نقد جناب مانا اوج گرفت
      درودتان
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۰۶
      درود سرکار خانوم گودرزی
      سپاس و تشکر ازشما خندانک
      خوش آمدید خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۵۸
      ممنونم از لطف شما خانم گودرزی
      ارسال پاسخ
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۱۱
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      منیژه قشقایی
      پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۰ ۲۳:۲۱
      درود زیباست ،قلمتان ماندگار
      روزگار به کامتان و کامتان شیرین از مهرپرودگار

      _____________ خندانک خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۰:۰۵
      درود و سپاس از محبت بی دریغتان خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۱:۱۷
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      منیژه قشقایی
      منیژه قشقایی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۷:۵۹
      درودبیکران گلاله عزیزم
      ابتدا اینکه دقایقی همراه شدم با موج دلربای
      قلم نقدت و حض و بهره بردم از کلام ارزشمندت
      دیگر اینکه بی شک هرچه بیان نمودی انعکاس روح
      زیباو لطیف شما نازنینم هست

      برای نگاه زیبای تو و تمام زنان سرزمینم
      خنده هایی از سر شوق خواهانم سایه ات حضرت عشق 😇😍
      مسعود آزادبخت
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۰۵
      سلام و احترام جناب قلیچ خانی
      بسیار عالی بود ،احساس شعر مثل آتشی زیر خاکستر بود
      نیروی واژه ها و استفاده از ترکیب هایتان زیبا بود
      خندانک خندانک خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۵۳
      آقا مسعود درود و عرض خوش امد به این صفحه خندانک
      سپاسگذارم از شما دوست من خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۵۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۲
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      آذر مهتدی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۳۰
      درودها
      خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۵۲
      درود ها ی زیباو سپاس گذارم از شما خندانک
      خوش آمدید خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۴۸
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۳
      خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      بهروز عسکرزاده
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۵:۵۵
      درود جناب آقای قلیچ‌خانی گرامی
      از خواندن سروده‌تان لذّت بردم؛ سپاس.

      ـ در سراسر شعر مهری ناب جاری‌ست که می‌توان آن را تقدّس شیرین نامید.
      ـ ترکیب‌هایِ فراوانِ بکار رفته، علاوه بر اینکه عمدتاً متناسب و درخورِ فضای سروده هستند، برخی از آن‌ها بسیار زیبا و ناب و تازه به‌نظر می‌رسند. بیشترِ این ترکیب‌ها در یادداشت جناب مانا برشمرده شده است و به همین جهت تکرارِ آنها ضرور نیست.
      ـ تصاویر شعر هم زیباست.
      ـ سه سوگندِ خیلی زیبا در شعر بکار رفته است: به روشنایی روز / به آرامش شب / به آیه‌های بادی که زلفش را می‌رقصاند.
      با این‌همه، گمان می‌کنم بازنگری در دو جمله لازم است:
      1. ترش باد گلاب‌دانِ کامش / اگر شیره‌ی سنگ را بخواهد و نتوانم.
      در اینجا به گمان من یا باید در شینِ "کامش" تجدید نظر شود یا در "ترش باد". زیرا بر خواهشِ "او" (مخاطب، دلبر، عزیز...) نمی‌تواند ایرادی باشد بلکه نقص در نتوانستنِ من (گوینده، شاعر، عاشق...) است پس نتوانستنِ "من" نمی‌تواند هیچ تلازم منطقی با ترش گشتنِ گلاب‌دانِ کامِ "او" داشته باشد. ("باد" در اینجا فعل دعایی‌ست که در آفرین و نفرین بکار می‌برند).
      2. نگاهش حرامم باد / اگر نفسی باشد و هراسی او را می‌ترساند.
      در اینجا به گمان من /بترساند/ رساتر و متناسب‌تر است (با "باشد" و زمانِ جمله) از "می‌ترساند".
      کلکتان روزافزون نویساتر.
      خندانک خندانک
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۴۸
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۳
      خندانک خندانک خندانک سپاس استاد
      ارسال پاسخ
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۷:۰۴
      درود ،به به جناب عسگرزاده ی دوست داشتنی،خیلی خوش آمدید دوست خوبم،و زحمت کشیدید،و سپاگذار محبت بی دریغ و مهرانگیز بودن کلام ارزشمندتان هستم.
      گل تقدیمتان خندانک خندانک

      والضحی
      والیل اذا سجی
      ما ودعک ربک و ماقلی خندانک
      محمد جواد عطاالهی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۷:۰۷
      سلام بر شما
      عاشقانه ایی زیبا و با احساس بود
      قلمتان همیشه سبز
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۷:۱۱
      درود جناب عطاالهی
      خوش آمدید و سپاس از نگاه محترم و نظر لطف شما دوست من خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۲۲:۴۸
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۳
      :2 خندانک
      ارسال پاسخ
      سارا (س.سکوت)
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۳:۳۳
      درود برشمابزرگوار
      بسیار زیباست
      ماناقلم شما خندانک
      خندانک خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۴:۱۰
      درود و سپاس از محبت شما خانوم رحیمی گرامی خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۰۶
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      منوچهربابایی
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۱۲
      سلام و عرض ادب دوست و استادم
      جاذبۀ واژه هایتان شگفت آوره. شعرتان به بیش از چند بار خواندن می ارزد.
      از عشق گفتن شکرانه دارد خندانک خندانک
      عرض ادب و احترام به مانای عزیز و خواهر هر دو جهانم گلاله
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۶:۴۸
      درود ،به به منوچهر عزیز و دوست داشتنی ،ارادت دارم رفیق.
      خیلی خوش آمدی و از کلام مهربانت و لطفت سپاسگذاری میکنم خندانک خندانک خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۳
      خندانک خندانک
      ارسال پاسخ
      يکشنبه ۳۰ آبان ۱۴۰۰ ۰۹:۱۳
      درود جناب بابایی عزیز
      برقرار باشید برادر خوبم خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۱:۴۶
      دوستش دارم
      به روشنایی روز
      به آرامش شب
      به آیه های بادی که زلفش را می رقصاند

      سلام خدمت دوستان شعر ناب و عرض ادب و ارادت خدمت برادر بهاری ام خندانک

      عبور از برزخ چنانکه از نامش برمی آید، اگرچه سخت؛ اما برای قلب سلیم و روح نعیم موهبت و فرصتی ست برای رهیدن از خارهای آزار دهنده ای که در طی طریق گریبان احساس را مجروح و ذوق و قریحه ی شاعری اصیل را به جای آنکه بال و پر پرواز دهند؛ در خون تکیده ی خفقان حضوری نابجا ساخته اند.
      چنانکه در وصف این برزخ، جناب قلیچ خانی شعر اصیل میانه ها را با مهارتی تمام و الهامی سرشار سروده اند.

      اما پایان برزخ، رهایی از رنج ها و راهی رو به گشودگی ست.
      روزنه ای از نور که بر ژرفای وجودی اش، قدم به قدم و نگاه به نگاه افزوده می گردد؛ چنانکه شکوه روشنایی اش قداست کلمه ای می شود که حرمت رنگ آسمان و گریه های رودابه را به کام زمین و برهوت رضایت شیرین می کند.


      چشم هایش... دو دریچه رو به ابعاد غریبه ی شوق...

      اما
      عشق و شوق، عاشق و شائق...
      بین این دو تفاوت درجاتی ست که استاد سخن، سعدی شیراز به ظرافت می فرماید:

      شوق است در جدایی و جور است در نظر
      هم جور به که طاقت شوق ات نیاوریم

      این بیت روشنگر این حقیقت است که مقام شوق بالاتر و البته سخت تر از مقام عشق است هر کسی را توان و یارای تحمل این درجه از دلباختگی نیست، و آن این است که عاشقی مرحله قبل از وصال و همراه با شور و هیجان خاص خود است. اما شائقی مرحله هجران بعد از وصل است که سالک خوان عشق را به سلامت طی نموده و لایق راهیابی به وادی شوق گردیده.

      در این شعر راستین، تأثرات درونی و هیجانات شاعر در وادی عشق و شوق به زیبایی در خلق تصاویر بدیع نقش داشته اند:

      چشم هایش دو آهوی جدا مانده در برف...!

      همین تصویر می تواند تعابیر گسترده ای را شامل شود که حقیقت چشم معشوق در فضای ذهنی شاعر را بیان می کنند و کسی چه می داند شاید مراد چشم های جدا مانده از وطن، ترسان، در جستجوی مأمن و یا چشمانی به رنگ آهو باشد!

      عطر گندمزار گردنش
      گرایش من به نیزار نیایش است
      گناه عاشقانه ی سیب است
      دلیل ابدال برای دوام ستایش است...

      اینچنین چینش هماهنگ واژه ها، آوای دلنشین، مفاهیم زیبا و جاندار، فخامت و وقار کلام... جز در سایه ی الهام دست یافتنی نخواهد بود.

      سخن در وصف این شعر اصیل بسیار است و مجال حقیر اندک اما
      پروانه ای که در پیله صبح را به انتظار نشسته بودی، گوارای وجود نازنینت باد یاس معصوم دست هایی که مختصات ستاره را در نگاه تو دیده است.

      با سپاس از برادرم و پوزش از حضور اساتید ارجمند خندانک
      آرزومند شادی مردم سرزمینم خندانک
      مجید قلیچ خانی
      مجید قلیچ خانی
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۰۲:۳۱
      درود خواهر عزیز و فهیمم،گلاله ی بزرگی که نقشش برای من و مانا و همه ی کسانی که میشناسندش همیشه کلیدی و بلند مرتبه بود،در این سالها از شما آموختم،و هنوز کلام خواهرم مکتب آموزشی ست برای من،که از هر سطر آن به رشد بهتری میرسم.بعد از تشکر از وقتی که گذاشتید و دانش پربارتان
      برایتان دعای خیر و آرزوی بهکامی دارم خندانک
      آزاد باشید و هنرمند خندانک
      ارسال پاسخ
      جمعه ۲۸ آبان ۱۴۰۰ ۱۲:۰۴
      درود مجدد برادر ارجمندم خندانک
      هرآنچه لطف نمودید و مرا خطاب، همه از سر بزرگواری و مهربانی بی دریغ شماست وگرنه گلاله بسیار کوچکتر از این تعاریف است. اما شکی نیست که بزرگمردانی چون شما تواضع و صمیمیت شان آنچنان رفیع است که همواره شاگرد نوازی را در گفتار و منش و کردارشان لحاظ می نمایند و موجبات افتخار شاگرد را فراهم.
      سپاس ها برادر و استاد ارجمندم خندانک
      برقرار باشید به مهر و عشق
      روز و روزگار تان نیک خندانک
      مهرداد مانا
      مهرداد مانا
      شنبه ۲۹ آبان ۱۴۰۰ ۱۸:۵۱
      سلام
      و شوق میوه ی عشق است ... نیست ؟
      ارسال پاسخ
      چهارشنبه ۳ آذر ۱۴۰۰ ۱۳:۰۵
      سلام
      و عشق ثمره ی معرفت است...
      و مسیر معرفت را... "غایتی" نیست.


      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2