با سلام سري دوم دو بيت هامو تقديم بزرگواران ميكنم.اميدوارم مورد قبول واقع بشه.
خستگي هاتو بذار رو شونه ي من
غم لبهاتو بذار رو گونه ي من
خودتو رها بكن رو تاب دستام
بي خود از خود بشو به بهونه ي من
------------------------------------------------------
گر دست خود نگيري باران کجا ببارد؟!
بي حاصل آن گدايي که در طلب نماند
ايمان اُميد ماندن همچون دو دست انسان
در انتظار باران در قعر يک بيابان
-----------------------------------------------------
باور بکن اين باور تو او را بس
عاشق نبُرَد ز عشقش از ياوه ي کس
بر آنچه تو گفته اي نباشم جز گوش
چون شعله بمن زدي نگردم خاموش
--------------------------------------------------
لحظه لحظه هاي من به ياد تو يه ساعته
دوري هاي كوچيكت برام پر از مسافته
نگو اين يه فكر خامه كه مي شينه تو سرم
نگو اين همه تپش هام همه از رو عادته
------------------------------------------------------
خشم و غضب و غرور و كبر باطل
از دانش اندكم بيايد حاصل
علم من و تو بهانه هاي واهي ست
عالم بود آنكه از خدا آگاهي ست
--------------------------------------------------
چقد قشنگه اسم من با نبض لب هاي تو
يه دست من رو پيشونيت به ياد تب هاي تو
ستاره اي بودم برات تو آسمون قلبت
اگرچه ديگه ابري شد هواي شب هاي تو
-----------------------------------------------------
تنت سرده زمستونه وجودت
بهارت رفته و بود و نبودت
ولي بعد از زمستونم بهاره
زمانه واسه دردهاي تو چاره
--------------------------------------------------
اگر بميرم از زبان شكوه نيايد بگوش
تو اي زمانه توبه كن در اين اُميدت مكوش
پر از اُميد و خامُشم اگر شوم در به در
نگيـــــرم از نـشاني منزل زشـتي خبـر