سینماتوگراف
روزِ پسردارشدنِ حاکم ، بارعام دادند
از شحنه و،
بازیگرِ صحنه و،
ماهرانِ ساز و زخمه و،
حتی اسیرانِ دخمه و،
خلاصه کلِ نانخورانِ این قریه و،
این پهنه را
همه را ، طعام دادند
" آرزو که برجوانان عیب نیست "
حاکم هم ، خود یک جوان بود ،
جوانی میکرد
بهراین بود که زیردستان را
قدری کام دادند
اگرآن مردمِ قریه ، با آن حاکم ، مخالف بودند ،
قلمِ پایَش را از نخست ، می شکستند
ولی آنها به میدان دادنی
به او قدرتها و استغناء ، به گام دادند
یگانه گام که نَه
قدرتهای گام به گام دادند
یادم است درآن ، سینماتوگراف
قبل ازآغازِ فیلم ،
سرودِ حاکم ، همیشه پخش میشد
یاد ندارم کسی را که نشسته
همه می ایستادند
همانها بودند که ، به عکسِ حاکمِ قریه
همیشه و همیشه ، سلام دادند
بردند او را ، بسمت آسمانها
آنقدرکه حتی ، دستش برماه هم ،
راحت می رسید
به او اختیارهای تام دادند
به او بی آنکه به ورزش ، قهرمان شود
بی خود و بی جهت ، به دستش جام دادند
با خامی شان به او، اندیشه های خام دادند
با عرض اندام هایشان ،
به او جسارت ،
بهرِ گستردنِ صدها دام دادند
بخت آزماییِ جایگاهِ اشرف اش چه شلوغ بود
در ازای سرکشی هایش ،
طرح رفتاری ، بس رام دادند
بهرخود ، روزگاری شام دادند
به بی رنگی اش ، بس فام دادند
به یک سوم قرن ، حاکمیتش
الآن انکار میکنند ولی ،
همین مردم بودند ، که قوام دادند
دیگرانی هم بودند، که به او،
همراهیِ قوام دادند
یه جورایی ، به حاکمیت اش ،
همه دست دردستِ هم ، دوام دادند
به یقین دربین تاریخِ نسبتاً، پُرواضحِ خود
به آن حاکم ، القابی پُر از رمز، صد نام دادند
هروقت که وامی خواست ، نقد و نسیه
به او، صدها وام دادند
هردو، هم آنان و، هم او
فریب خوردند به هم
روزی شنیدم که ندا ، از بام دادند
آن به اوج رفته را با سر،
پرتاب کردند به روی خاک کوچه طوری ،
که سر ترکید و مغز، ترکید
حتی خونش ، به روی خاکِ کوچه ،
مدتی دیوانه وار، می پلکید
به آن مست شده ، دردنیای خود ،
طعم و مزه ی دردآورِ صمصام دادند
بهمن بیدقی 1400/6/27
حکیمانه و زیبا بود
مبین مشکلات جامعه ما
دستمریزاد